حكومت اسلامى
اسلام را نبايد در برابر مكاتب فكرى محض قرار داد; زيرا مكتب هاى فكرى صرف، تنها در حريم فكر و انديشه برنامه دارند و بس. اگر بخشى از اسلام مربوط به معارف و اعتقادات و جهان بينى است و بخش ديگرى از آن مربوط به امور اخلاقى و تهذيب نفس مى باشد، در كنار اين دو، بخش سومى وجود دارد كه به شرح وظائف و دستورهاى عملى پرداخته است. اگر اسلام نظارت و ارشاد و امر به معروف و نهى از منكر و جهاد و دفاع دارد، اگر حدود و مقررات و قوانين اجتماعى و جامع دارد، اين نشان مى دهد كه اسلام يك تشكيلات همه جانبه و يك حكومت است و تنها به مساله اخلاق و عرفان و وظيفه فرد نسبت به خالق خود يا نسبت به انسان هاى ديگر نپرداخته است; اگر اسلام راه را به انسان نشان مى دهد و در كنارش از او مسؤوليت مى طلبد، اگر اسلام آمده است تا جلوى همه مكتب هاى باطل را بگيرد و تجاوز و طغيان طواغيت را درهم كوبد، چنين انگيزه اى، بدون حكومت و چنين هدفى، بدون سياست هرگز ممكن نيست. خداى سبحان درباره اسلام و رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:«هو الذى ارسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين كله ولو كره المشركون » (4) ;
يعنى خداى تعالى رسولش را با هدايت و دين حق اعزام نمود تا مردم را در همه ابعاد زندگى هدايت كند و بساط هر طاغوت را برچيند و تا دينش را بر تمام مرام ها و حكومت ها و نظام ها پيروز گرداند. بر اين اساس، پيامبر اسلام براى دو كار آمد نه يك كار; هم براى هدايت و موعظه و تعليم و ارائه قانون آمد و هم براى برچيدن ظلم و ستم و طغيان. خداى تعالى هدف بعثت همه رسولان خود را چنين بيان مى فرمايد:
«ولقد بعثنا فى كل امة رسولا ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت » (5) ;
ما براى هر امتى پيام آورى فرستاديم كه آنان را به عبادت «الله » دعوت كند و به اجتناب از طاغوت برانگيزد. اجتناب كردن از طاغوت يعنى خود را در جانبى و طاغوت را در جانب ديگر قرار دادن و در جهت او قدم برنداشتن و از خود در برابر تجاوز طاغى دفاع كردن و تسليم و برده او نشدن. اسلام از آن جهت كه دين الهى است و از آن جهت كه كامل و خاتم همه مكتب هاست، براى اجراى احكامش و براى ايجاد قسط و عدل در جامعه، حكومت و دولت مى خواهد; براى نبرد با طاغوت و ستيز با ظلم و تعدى طاغوتيان، حكومت و حاكم مى خواهد. اسلام بى حكومت و بى اجرا، قانون صرف است و از قانون كه «سوادى بر بياض » است، به تنهايى كارى ساخته نيست و اگر دشمنان اسلام، جدايى دين از سياست را ترويج مى كنند و اسلام بى حكومت را تقديس و تكريم كرده و مى كنند، براى خلع سلاح نمودن مسلمين و جامعه اسلامى است; نه به جهت خيرخواهى و نيك انديشى يا اسلام شناسى واقعى و اصيل آنان.