سعادت انسان و عدم كفايت عقل
قرآن كريم هر چند در بسيارى از آياتش، ارزش عقل را بازگو كرده و انسان را به تعقل و تفكر فرامى خواند، اما در مواردى ديگر، در عين اثبات لزوم عقل براى انسان، آن را براى هدايت بشر كافى ندانسته است و وجود وحى را نيز ضرورى مى داند و در اين باره مى فرمايد:«رسلا مبشرين ومنذرين لئلا يكون للناس على الله حجة بعد الرسل وكان الله عزيزا حكيما» (93) ; خداوند پيامبران را براى
بشارت نيكان و ترساندن بدان فرستاده; تا آنكه پس از فرستادن آن رسولان، مردم بر خداوند حجتى نداشته باشند و خداوند هميشه مقتدر بوده و كارش مطابق با حكمت است. اين آيه، عدم كفايت عقل براى هدايت انسان را به خوبى نشان مى دهد; زيرا در صورت كافى بودن عقل براى هدايت انسان، حجت بر بشر تمام بود و مجالى براى احتجاج مردم در قيامت وجود نمى داشت و لذا نيازى به ارسال پيامبران نبود; در حالى كه خداوند مى فرمايد: «حجة بعد الرسل » نه «حجة بعد العقل ». خداى سبحان در سوره مباركه «طه » مى فرمايد:
«ولو انا اهلكناهم بعذاب من قبله لقالوا ربنا لولا ارسلنا الينا رسولا فنتبع اياتك من قبل ان نزل ونخزى » (94) ;
يعنى اگر ما پيش از فرستادن پيامبر، كافران را به نزول عذاب هلاك مى كرديم، بى شك آنان مى گفتند: چرا بر ما رسولى نفرستادى تا پيش از آنكه گرفتار اين خوارى و ذلت شويم، از او پيروى كنيم. اين استدلال نيز نشانگر آن است كه در صورت عدم ارسال انبياء، مجال احتجاج و برهان براى هر كافرى كه گرفتار گمراهى مى گردد باقى است و اگر عقل حصولى يا فطرت حضورى و يا مجموع آن دو، به تنهايى براى هدايت بشر كافى بود، نيازى به وحى و رسالت و مجالى براى احتجاج و استدلال تبهكاران نبود.