بخش اول: حكومت دينى، حكومت اسلامى - ولایت فقیهان و عدالت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ولایت فقیهان و عدالت - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی؛ تنظیم و ویرایش: محمد محرابی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بخش اول: حكومت دينى، حكومت اسلامى

آيا «رهبرى سياسى »، بخشى از وظايف «نبوت » است؟

اگر پاسخ مثبت است، چرا برخى از انبياء الهى «حكومت » نداشته اند؟

پاسخ: از آنجا كه برهان عقلى بر ضرورت «نبوت عامه » اقامه شد و محور آن برهان، گذشته از تهذيب ارواح و تزكيه نفوس و تنظيم روابط فرد با خود و با خدا و با جهان خارج از خويش، تاسيس نظام حكومتى جامعه بر پايه قانون الهى است، بنابراين، زمامدارى و رهبرى سياسى جامعه، در نبوت ماخوذ است; چرا كه با تعليم و ارشاد تنها و بدون جهاد و دفاع و اقامه حدود و تنظيم روابط بين الملل و...، جامعه هرگز نمى تواند به حيات دينى خود ادامه دهد. غرض آنكه نبوت، براى تكميل حيات برين انسانى است و اگر تنها يك فرد بر روى زمين زندگى كند نيازمند وحى است هر چند دستور حكومتى در آن وحى نباشد و اگر بيش از يك فرد در زمين زندگى كنند، حتما تنظيم روابط اجتماعى آنان محتاج قانون مدون و حكومت است.

البته اعمال زمامدارى ممكن است در شرايطى خاص براى پيامبرى مقدور نباشد; مانند رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه در چند سال اول رسالت خود، از اعمال مقام حكومت معذور بودند. همچنين ممكن است در عصر پيامبرى بزرگ كه مسؤوليت زمامدارى جامعه بر عهده اوست، برخى ديگر از انبياء الهى، زيرمجموعه رسالت او باشند و فقط به سمت تبليغ احكام دين منصوب گردند و حق تشكيل حكومت جدا و مستقل را نداشته باشند;

مانند حضرت لوط(عليه السلام) كه نبوت او زيرمجموعه نبوت ابراهيم خليل(عليه السلام) بود «فامن له لوط » (1) و حكومت جدا نداشت و اين، هيچ محذورى را به همراه ندارد; زيرا نبوت چنين اشخاصى، شعاعى از نبوت گسترده همان پيامبر بزرگ است كه فرمانرواى كل منطقه رسالت خود مى باشد. بنابراين، هيچ نبوتى بدون حكومت نيست; خواه به نحو استقلال باشد و خواه به نحو وابسته; زيرا در مثال مزبور، جناب لوط(عليه السلام) با حكومت حضرت ابراهيم(عليه السلام) زندگى سياسى و اجتماعى خود و ديگران را در محيط مخصوص خويش اداره مى نمود.

از اينرو، حضور انبياء در صحنه سياست و اجتماع و زمامدارى آنان، به صورت موجبه جزئيه در قرآن كريم آمده است: «وكاين من نبى قاتل معه ربيون كثير» (2) و اگر درباره حضرت نوح و حضرت عيسى(عليهماالسلام) و برخى ديگر از انبياء الهى به صراحت مطلبى در باب حكومت و سياست در قرآن كريم نيامده باشد، اين عدم تصريح، دليل بر نبودن حكومت نيست، بلكه از قبيل «رسلا لم نقصصهم عليك » (3) است; يعنى همان گونه كه برخى از انبياء الهى در تاريخ بشر بوده اند و به تصريح خود قرآن نامى از آنان در قرآن نيامده است، همه ويژگى هاى هر يك از انبياء نام برده شده در قرآن نيز ذكر نشده است.

تذكر: تلازم عقلى، راهگشاى مناسبى بر اين مطلب مى باشد كه يقينا هر پيامبرى، با برنامه حكومت دينى ارسال شده است; اگر چه ممكن است گاهى در اثر طغيان مستكبران، توده مردم از فيض حكومت يك پيغمبر مشخص محروم شده باشند.

/ 299