بايد عنايت داشت كه در همه مكاتب الهى، براى انسان، سفرهاى چهارگانه اى وجود دارد كه عبارتند از:
اول
سير «من الخلق الى الحق » كه سالك در اين سفر، از خلق به سوى حق سفر مى كند، حق را مى شناسد و او را باور مى كند.
دوم
سير «في الخلق بالحق » كه همان سفر و سير سالك است در اسماء حسنى و اوصاف حق تعالى.
سوم
سير «من الحق الى الخلق بالحق » سالك در اين سفر خود، از خدا به سوى خلق سير مى كند و خلق را با ديده الهى مى شناسد.
چهارم
سير «في الخلق بالحق »; كه سالك با ديد وحدت الهى، در كثرت خلق سير مى كند. اين سفرهاى چهارگانه نشان مى دهد كه يك متفكر و عارف الهى، همواره حق محور است و بر خلاف مكتب هاى مادى خلق مدار، او در همه سفرهاى درونى خود، بر محور حق سير مى كند و همه مكاتب الهى، بر اين اساس پايه گذارى شده اند.
سير «نظرى » و سير «بصرى » امام(رض)
اسفار چهارگانه يادشده را برخى با «نظر و فكر» طى مى كنند و برخى با «بصر و دل ». صاحب نظران، با «فهميدن » به آن سير مى روند و صاحب بصران، با «ديدن » آن را مى نوردند; عده اى با «عقل » اين راه را مى پيمايند و گروهى با «قلب ». و چون قلب و بصر انسان براى دريافت معارف و حقايق الهى قوى تر است، آنچه را كه «عارف » به ثمر معرفت مى رساند، بيش از آن چيزى است كه «حكيم » به بازار انديشه عرضه مى كند. امام خمينى(رض)، هم در بخش صاحب نظران حضور دارد و هم در صحنه صاحب دلان. او در ميان صاحب نظران، يك انديشمند فائق است و در ميدان صاحب دلان، يك صاحب بصر صائب. گواه اين سخن آن است كه ايشان، هم در براهين فكرى، نقدى قابل توجه بر بزرگان دارد و هم در مسائل عرفانى، بر ره آورد صاحب بصران، نقدى عميق و عارفانه دارد; مثلا بر تحليل و توجيه «اسفار اربعه »، آن گونه كه عارف نامدار، ميرزا محمدرضا قمشه اى(قدس سره) بيان مى كند، نقد داشته و آن را ناتمام مى داند و اسفار مزبور را به سبك خاص خود تبيين كرده است و سر مطلب اين است كه هر چه بصر قوى تر باشد، ره آورد آن نيز بيشتر و بهتر خواهد بود.