جامعه اى مى تواند قيام به حق داشته باشد كه زيربناى آن، اعتقاد عميق به معارف الهى باشد نه اقتصاد يا ديگر شؤون مادى; زيرا در اين صورت، هدف قيام مردم، ارضاء هواى نفس يا رفاه مادى خواهد بود نه برقرارى قسط و عدل و قانون الهى. قيامى حق است كه تنها براى خداى حق محض و اعتلاء كلمة الله باشد: «كلمة الله هى العليا» (20) ; چون فقط خداوند حق است و حق، تنها از اوست و هر چه جز او باطل است: «الحق من ربك » (21) . همان گونه كه مكتب حق، به صورت قرآن كريم و سنت معصومين(عليهم السلام) تبلوريافته و بر تمام مكاتب و قوانين جهان پيروز خواهد شد و حكومتش جهانى خواهد گشت، ملتى پيروز مى گردد كه اولا در شناخت حق، «محقق » باشد و ثانيا در مقام عمل به حق، «متحقق » گردد و جامه حق بر تن بپوشد و ثالثا همانند خود دين، داراى انسجام و اتحاد و هماهنگى بوده، از اختلاف و نزاع و درگيرى مصون باشد; چنانكه خداى سبحان درباره معجزه ختميه قرآن مى فرمايد: «ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا» (22) ; اگر اين قرآن از غير خداوند باشد، لازمه قطعى اش اختلاف و تناقض درونى است; در حالى كه اكنون هيچ گونه اختلاف و ناهمگونى درونى ندارد; زيرا بر محور حق، و نازل شده از سوى خداوند است. بنابراين، «اتحاد» از مهمترين علل پيروزى است و مقصود از آن، صرف گردهمايى صورى و حضور در صحنه نيست، بلكه گذشته از اجتماعات صورى و ظاهرى، لازم است دل ها به هم مرتبط و جان ها با يكديگر منسجم باشند(متحد جان هاى مردان خدا) و اين اتحاد، وقتى دائمى و بى نقص خواهد بود كه بر محور ماديات نباشد، بلكه براى رضاى خدا و بر محور حق قرار گيرد. مسائل مادى، نه تنها آرامش و انسجام نمى آورند، بلكه دير يا زود، مايه تشتت و پراكندگى و نابرابرى خواهند بود. از اين رهگذر، قرآن كريم، پيوند و انسجام دل ها را در اختيار خداوند دل آفرين دانسته، درباره اتحاد و الفت مؤمنين خطاب به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: «والف بين قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم ولكن الله الف بينهم انه عزيز حكيم » (23) ; يعنى پروردگار متعال، ميان دل هاى آنان الفت برقرار كرد; تو اگر تمام ذخاير زمين را هزينه مى كردى تا ميان دل هاى آنان انس و الفت ايجاد كنى، نمى توانستى; وليكن خداوند ميان آنان الفت برقرار نمود; تحقيقا خداى متعال، عزيز و حكيم است. منافع مادى و ذخائر و هر چند به دست بابركت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم تقسيم گردد و هر چند توسط تقواى مجسم و عدل ممثل، عادلانه توزيع شود، باز هم زمينه شقاق فراهم است و الفت معهود در آيه حاصل نمى شود. حاكميت دين حق و نظام اسلامى، همانند هر نظام ديگرى، با آرزوها تحقق نمى پذيرد، بلكه حضور مردم و اتحاد آنان بر محور حق را مى طلبد. مردم، با پذيرش دين اولا و پذيرش ولايت حاكم اسلامى ثانيا، دين خدا را در جامعه متحقق مى سازند و چنين مردمى اگر چه اندك باشند، خداوند نصر خود را به آنان مى رساند و در جنگ با بيگانگان، همه معادلات رياضى و سياسى و نظامى را برهم مى زند: «كم من فئه قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله » (24) انبياء الهى كه با عده اى خاص قيام كردند،