پيش از پرداختن به دلايل سه گانه بر ضرورت ولايت فقيه در عصر غيبت، لازم است اين نكته را متذكر شويم كه بر اساس مباحث فصل نخست كتاب، خداوند انسان را آزاد آفريده است و تنها كسى كه بر انسان ولايت دارد، خالق و پرورش دهنده او يعنى ذات اقدس اله است و نيز گفته شد كه ولايت خداوند بر انسان، به معناى جبر و تحميل دين بر او نيست: «لا اكراه فى الدين » (59) بلكه براى آزادسازى روح او از اسارت غرائز در بعد درونى، و آزادسازى او از جبر و ستم طاغوت ها و ستمگران در بعد بيرونى است كه با اختيار و اراده خود انسان صورت مى گيرد. اسارت و بردگى انسان براى انسان هاى ديگر، مايه ذلت و پستى و كمال ناپذيرى او مى گردد و چنين ذلتى، مورد نهى خداوند و رسول اوست; چنانكه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در اين باره مى فرمايد: «من اقر بالذل طائعا فليس منا اهل البيت » (60) ; يعنى كسى كه ذلت خود را با ميل و رغبت بپذيرد، از خاندان ما نيست و نيز حضرت سيدالشهداء(عليه آلاف التحية والثناء) در آن كلام مشهور خود كه ناظر به اين سخن جد گرامى اش مى باشد، مى فرمايد: «الا وان الدعى ابن الدعى قد ركز بين اثنتين بين السلة والذلة وهيهات منا الذلة يابي الله ذلك لنا ورسوله والمؤمنون وحجور طابت وطهرت » (61) ; آگاه باشيد كه دعى پسر دعى(ابن زياد) مرا ميان انتخاب دو چيز قرار داده است; ميان مرگ و بيعت ذليلانه; ولى دور است از ما خاندان رسول خدا ذلت و خوارى; و نه خداوند مى پذيرد اين ذلت را بر ما و نه رسولش و نه مؤمنان و نه دامن هايى كه طيب و طاهرند. نيز گفته شد كه اصل اولى درباره سيطره و ولايت هر انسانى بر انسان ديگر، «عدم » است و هيچ انسانى حق ولايت بر جامعه بشرى ندارد مگر آنكه از سوى خالق و آفريدگار انسان باشد و انبياء و اولياء الهى كه بر جامعه انسانى ولايت دارند، ولايت آنان، مظهرى از ولايت خداوند و به اذن و فرمان اوست. از اينرو، در بحث از ولايت فقيه، اگر دليل قطعى و كافى بر تعيين ولايت فقيه در عصر غيبت از سوى خداوند اقامه شد، ولايت فقيه اثبات مى گردد و اگر دليل كافى وجود نداشت، حتى برترين فقيه جامع شرايط نيز ولايتى بر جامعه و امت اسلامى نخواهد داشت. تذكر: اصل اولى در جريان ولايت، همان است كه در متون فقهى و اصولى، مغروس در اذهان همگان است; يعنى اصل، عدم ولايت كسى بر كس ديگر است; به طورى كه غير خداى سبحان، احدى ولى ديگرى نيست و هيچ فردى چنين حقى را ندارد كه خود را والى ديگرى بپندارد و ديگرى را تحت ولايت خويش، وادار به پذيرش دستور نمايد. آنچه از سوى خداوند ثابت شد، ولايت انبياء و ائمه معصومين(عليهم السلام) بر جمهور مردم است و براى ثبوت ولايت ديگران همانند فقيهان عادل، نياز به دليل معتبرى است كه حاكم بر اصل مزبور باشد كه شرح ادله ولايت و كيفيت خروج موارد آن ادله از تحت اصل يادشده، زائد بر آنچه در اين مباحث آمده است، موكول به كتاب هاى فنى و رايج حوزوى مى باشد.