«ان الله يامركم ان تؤدوا الامانات الى اهلها» (100) ;
دستور خداوند، لزوم رعايت امانت و تاديه آن به صاحبش مى باشد.
بيان قرآن در ستايش مردم بايمان اين است: «والذين هم لاماناتهم وعهدهم راعون » (101) ;
يعنى آنان، امانتدار و مراعات كننده عهد و پيمان خويش هستند. قرآن كريم بسيارى از انبياء الهى به وصف امين بودن به جهانيان معرفى كرده است كه آيات سوره «شعراء»، نمونه اى از آن مى باشد. تاثير احترام متقابل به امانت هاى يكديگر، در برقرارى امنيت و آزادى و تاسيس مدينه فاضله، كاملا مشهود است. قرآن مجيد با تحليل ساختار انسانى، ثابت نمود كه هيچ فرد يا گروهى حق ندارد در امانت، خيانت نمايد و نژادپرستى صهيونيست ها و كسانى كه خود را برتر مى پندارند و رعايت امانت ديگران را بر خويش لازم نمى دانند را محكوم كرده، چنين مى فرمايد: «ومنهم من ان تامنه بدينار لا يؤده اليك الا مادمت عليه قائما ذلك بانهم قالوا ليس علينا فى الامين سبيل » (102) ; يعنى برخى از يهوديان، اگر به عنوان امانت، دينارى را به او بسپارى، آن را پس نمى دهد; مگر آنكه مراقب او باشى و با زور از او بستانى. اين خيانت ورزى، به سبب آن است كه آنان خود را نسبت به غير اهل تورات برتر مى پندارند و مى گويند: بر ما حرج و قدح و ذمى نيست اگر امانت غيريهوديان را برنگردانيم. روشن است كه چنين افراد بى تعهد و نژادپرست و مستكبرى كه به خيانت در يك دينار تن درمى دهند، خيانت در ثروت كلان و منابع ملى را قطعا مباح مى شمارند و از هر غارت ابتدايى نيز پرهيز نخواهند كرد.
اهداف حكومت اسلامى در دعاى ابراهيم(ع)
سلسله انبياء ابراهيمى(عليهم السلام) كه ساليان متمادى، حكومت اسلامى را عهده دار بوده اند و قرآن كريم درباره آنان مى فرمايد: «اذكروا نعمة الله عليكم اذ جعل فيكم انبياء وجعلكم ملوكا» (103) ، خطوط كلى امامت و رهبرى و اصول مهم سياست و حكومت را از بنيانگذار كعبه و معمار مطاف، و مهندس قبله جهانى، به ارث برده اند. حضرت ابراهيم(سلام الله عليه)، نه تنها در سيره خويش آن اصول و خطوط كلى را رعايت مى نمود، بلكه در نيايش هاى خاص خود نيز مطرح مى كرد و اجابت آنها را از خداوند درخواست مى نمود. عصاره دعاهاى آن حضرت در اين زمينه، همان دو هدف مهم حكومت اسلامى يعنى خليفة الله شدن انسان صالح سالك كوى كمال و تاسيس مدينه فاضله است. با توجه به اين نكته، روشن مى شود كه سامان يافتن مدينه فاضله، در پرتو تعالى انسان هايى است كه مقام منيع خلافت الهى بهره آنان شده باشد. آنچه به آبادى، آزادى، امنيت، اقتصاد سالم، و مانند آن برمى گردد، از اوصاف و شرايط مدينه فاضله است كه در آياتى از قبيل «رب اجعل هذا بلدا امنا وارزق اهله من الثمرات » (104) آمده است و آنچه به كمال هاى انسانى برمى گردد و زمينه ساز خليفة االلهى است، درآياتى مانند «واجنبنى وبنى ان نعبد الاصنام » (105) و «ربنا وابعث فيهم رسولا منهم يتلوا عليهم اياتك ويعلمهم الكتاب والحكمة ويزكيهم انك انت العزيز الحكيم » (106) ذكر شده است و ريشه هاى اصلى دعاهاى سياسى كه در جوامع روائى ثبت شده، همين نيايش هاى زمامداران الهى است كه صحائف آسمانى و به خصوص قرآن كريم آنها را بازگو نموده است.
1. سوره بقره، آيه 213. 2.برخى از پيامبران از خود شريعتى نداشته اند و پيرو شريعت پيامبر اولوالعزم پيش از خود شده اند; مانند لوط (عليه السلام) كه به شريعت ابراهيم (سلام الله عليه) ايمان آورد: «فامن له لوط »;(سوره عنكبوت، آيه 26) و بر اساس دستور او عمل مى نمود و هر پيامبر اولوالعزمى باذن الله حاكم بود و كارهاى شريعت را تقسيم مى نمود; به برخى سمت فرماندهى جنگ مى داد، به بعضى سمت تدريس، و به ديگرى هدايت و ارشاد و مانند اينها. 3. نهج البلاغه، خطبه 40، بند 1. 4. سوره توبه، آيه 33. 5. سوره نحل، آيه 36. 6. سوره طه، آيه 36. 7. سوره انبياء، آيه 105. 8. سوره حديد، آيه 25. 9. سوره نور، آيه 55. 10. همان. 11. سوره آل عمران، آيه 19. 12. سوره مائده، آيه 3. 13. سوره توبه، آيه 33. 14. سوره حجر، آيه 85. 15. سوره رعد، آيه 17. 16. سوره آل عمران، آيه 137. 17. سوره فاطر، آيه 43. 18. سوره اسراء، آيه 81. 19. سوره انبياء، آيه 18. 20. سوره توبه، آيه 40. 21. سوره هود (ع)، آيه 17. 22. سوره نساء، آيه 82. 23. سوره انفال، آيه 63. 24. سوره بقره، آيه 249. 25. سوره قصص، آيه 40. 26. همان، آيه 81. 27. سوره حاقه، آيه 7. 28. سوره نور، آيه 62. 29. سوره رعد، آيه 11. 30. سوره انفال، آيه 53. 31. سوره مؤمنون، آيه 37. 32. سوره بقره، آيه 156. 33. بحار; ج 23، ص 21، ح 21 و علل الشرايع; ج 1، ص 231، باب 153، ح 6 (با اندكى تفاوت). 34. سوره انشقاق، آيه 6. 35. سوره مؤمنون، آيه 37. 36. سوره كهف، آيه 46. 37. بحار; ج 73، ص 350، ح 13. 38. همان; ج 16، ص 324، ح 16. 39. همان; ج 75، ص 251، ح 99. 40. سوره طور، آيه 23. 41. سلسلة الينابيع الفقهيه; ج 9، ص 219. 42. سوره هود (ع)، آيه 17. 43. سوره حاقه، آيات 40 46. 44. سوره نجم،آيات 3 و 4. 45. در فصل چهارم كتاب به تفصيل خواهد آمد كه حاكم اسلامى در عصر غيبت، به سبب راى اكثريت مردم، وكيل آنان نمى گردد، بلكه ولايت دينى او مورد پذيرش مردم قرار مى گيرد. 46. سوره طه،آيه 64. 47. سوره نساء، آيه 105. 48. سوره شعراء، آيات 193 و 194. 49. سوره نمل، آيه 6. 50. سوره اعلى، آيه 6. 51. سوره نجم، آيات 1 4. 52. سوره تكوير، آيه 24. 53. بحار; ج 2، ص 147، ح 19. 54. سوره اسراء، آيه 78. 55. همان، آيه 79. 56. سوره نساء، آيه 84. 57. سوره شورى، آيه 9. 58. سوره نساء، آيه 59. 59. بحار; ج 10، ص 227، ح 1. 60. سوره ابراهيم (ع)، آيه 1. 61. سوره بقره، آيه 257. 62. سوره انعام، آيه 122. 63. سوره حديد، آيه 28. 64. نهج البلاغه، خطبه 193، بند 5. 65. نهج البلاغه، حكمت 129. 66. نهج البلاغه، خطبه 183، بند 11. 67. سوره نور، آيه 40. 68. سوره آل عمران، آيه 19. 69. همان، آيه 85. 70. سوره حديد، آيه 25. 71. سوره بقره، آيه 251. 72. سوره نساء، آيه 163. 73. سوره انبياء، آيه 79. 74. سوره نمل، آيه 15. 75. همان، آيه 16. 76. سوره ص، آيه 17. 77. همان، آيه 26. 78. سوره جمعه، آيه 2. 79. سوره نور، آيه 33. 80. سوره حديد، آيه 7. 81. سوره نساء، آيه 5. 82. سوره توبه، آيه 34. 83. سوره حشر، آيه 7. 84. سوره نساء، آيه 59. 85. سوره سبا، آيه 12. 86. سوره سبا، آيه 13. 87. سوره نمل، آيه 44. 88. سوره سبا، آيه 10. 89. همان، آيه 11. 90. سوره انبياء، آيه 80. 91. سوره هود (ع)، آيه 37. 92. سوره مؤمنون، آيه 27. 93. سوره كهف، آيه 96. 94. سوره بقره، آيه 279. 95. سوره اسراء، آيه 34. 96. سوره بقره، آيه 177. 97. سوره انفال، آيه 56. 98. سوره حجرات، آيه 13. 99. سوره توبه، آيه 12. 100. سوره نساء، آيه 58. 101. سوره مؤمنون، آيه 8. 102. سوره آل عمران، آيه 75. 103. سوره مائده، آيه 20. 104. سوره بقره، آيه 126. 105. سوره ابراهيم (ع)، آيه 35. 106. سوره بقره، آيه 129.