امام خمينى(رض)، «مهندس معمارِ» اسلام - ولایت فقیهان و عدالت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ولایت فقیهان و عدالت - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی؛ تنظیم و ویرایش: محمد محرابی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام خمينى(رض)، «مهندس معمارِ» اسلام

برخى، راه اسلام را مهندس گونه مى روند و عده اى، مهندسى شان با معمارى آميخته است. تفاوت «مهندس محض » با «مهندس معمار» اين است كه يك مهندس، بر روى صفحه كاغذ نقشه مى كشد و تنها با قلم و كاغذ و ترسيم خطوط رياضى سر و كار دارد و اگر چه مى فهمد كه چه مى كند و چه نقشه اى مى كشد، ولى كار او منحصر به طرح نقشه در چهره كاغذ است; ولى مهندس معمار، علاوه بر آنكه با قلم خود نقشه مى كشد، آنچه را كه ترسيم نموده، در صحنه ساختمان نيز پياده مى كند و روشن است كه چنين مهندسى، به مراتب قوى تر و دقيق تر از كسى است كه تنها بر روى كاغذ قلم مى زند; زيرا كه علم يكى در حد تئورى است، اما آن ديگرى، با اجراى آن طرح و نقشه، كمال و نقصان آن را در خارج مى يابد و به زواياى نقشه خود آگاهى بيشترى خواهد داشت.

حضرت امام خمينى(قدس سره)، نه تنها «مهندس اسلام » بود، «معمار اسلام » نيز بود; ايشان نه تنها فهميد كه دين درباره مسائل متنوع فردى و اجتماعى و نيز درباره شؤون گوناگون مطالب اجتماعى چه مى گويد و آنها را به صفحه كتاب آورد، علاوه بر آن كوشيد تا دين را از صفحه كتاب بيرون آورد و در صحنه جامعه پياده كند. او معمارى بود كه بر اسلوب هندسه اسلام شناسى، ساختمان عظيمى را پى افكنى كرد و بالا آورد و آن را چون «بنيان مرصوص » ساخت.

امام خمينى(رض)، از عرفان تا تولى دين

برخى، بر اساس سخن عبدالمطلب، آن مرد الهى بزرگ كه خطاب به ابرهه گفت: «انا رب الابل وان للبيت ربا» (3) مشى كردند، ولى امام راحل(رض)، گذشته از اينكه به آن فكر و سخن احترام مى گذارد، درسى را از مكتب نوه عبدالمطلب، يعنى وجود مبارك رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آموخت و آن را اسوه خود قرار داد.

سخن عبدالمطلب در آن روزگار حق بود، ولى پس از ظهور پيامبر گرامى اسلام، آيا باز هم بايد آن گونه سخن گفت؟ پس از آنكه قرآن كريم نازل گشت و خداوند سبحان، متوليان كعبه را مشخص نمود و صيانت و نگهبانى از آن را به مسلمانان تقوامدار واگذار نمود و توليت آن را به دست آنان سپرد: «ان اولياؤه الا المتقون » (4) ، آيا در اين حال نيز يك متفكر دينى مى تواند بگويد: من صاحب شترم و خانه نيز براى خود صاحبى دارد كه او خانه را حفظ خواهد كرد؟

اين دو بينش، نه تنها در آن زمان وجود داشت، امروز نيز وجود دارد. اگر يك حادثه اى در گذشته براى اسلام رخ مى داد، ديگران مى گفتند: «دين صاحب دارد» و همان حرف عبدالمطلب را تكرار مى كردند، ولى امام راحل(رض) مى فرمود صاحب دين، كليددارى دين را به دست عالمان راستين سپرده است و ما موظفيم كه از دين خدا حفاظت كنيم.

شاخصه امام امت اين بود كه ايشان اين مساله را به درستى دريافت و نه تنها «فهميد»، كه آن را «يافت » و پس از طى سفرهاى چهارگانه نظرى و بصرى، «متولى دين » شد. اگر كسى اين راه را نرفته باشد، فقط درباره دين شناسى اظهارنظر مى كند و مى گويد دين صاحبى دارد كه او بايد بيايد و آن را حفظ كند، ولى كسى كه سفرهاى چهارگانه را با جان و دل و سر، پشت سر گذاشت، مى فهمد و مى بيند و مى يابد كه متولى دين و حافظ و نگهبان آن در عصر غيبت امام معصوم(عج)، وارثان انبياء و اولياء يعنى عالمان راستين هستند. حضرت امام خمينى(رض)، اين راه را طى كرد و خود را متولى دين يافت و اين، نتيجه پيمون شهودى اسفار اربعه همراه با تفكر عميق اسلام شناسانه مى باشد; زيرا وى، جامع انديشه و شهود بود و مجمع دو منظر برهان و عرفان در مشهد قرآن و عترت(عليهم السلام).

/ 299