خلافت و حكومت داود(ع)
گرچه برهان عقلى و تحليل قرآنى، دليلى كافى بر آن است كه هدف اصيل حكومت اسلامى، همان خليفة الله شدن انسان و قيام به قسط و عدل در پرتو آن است، ليكن ارائه برخى از شواهد قرآنى، مايه طمانينه بيشتر خواهد شد. قرآن كريم حضرت داود پيامبر(عليه السلام) را به عنوان مجاهد نستوه و رهبر انقلاب و زمامدار عصر خويش معرفى نمود: «وقتل داود جالوت » (71) و او را از كتابى به نام «زبور» برخوردار مى داند: «واتينا داود زبورا» (72) ; وى را پيشواى اهل تسبيح دانسته، كوه ها و پرندگان را همنوا با او، تسبيح گوى خدا مى شمارد: «وسخرنا مع داود الجبال يسبحن والطير» (73) و او را همچون پسرش، حضرت سليمان(عليه السلام)، از علم خاص الهى متنعم مى داند: «ولقد اتينا داود وسليمان علما» (74) و از منطق و زبان پرندگان آگاه مى شمارد: «وورث سليمان داود وقال يا ايها الناس علمنا منطق الطير» (75) و او را صاحب قدرت معنوى، و اهل «اوب » و رجوع مكرر به درگاه خدا معرفى مى نمايد: «واذكر عبدنا داود ذاالايد انه اواب » (76) .خداى سبحان آنگاه كه وى را به اوصاف راستين خليفة اللهى ستود و كمال هاى انسان نورانى را براى او اثبات نمود، فرمود:
«يا داود انا جعلناك خليفة فى الارض فاحكم بين الناس بالحق » (77) ;
يعنى اى داود! ما تو را خليفه خود در زمين قرار داديم; پس در ميان مردم بر اساس حق حكومت كن. از اين كريمه روشن مى شود كه رهبر جامعه اسلامى كه نمونه سالكان كوى كمال مى باشد، خليفه خداست و خود به مقام منيع خلافت الهى نائل مى گردد و آنگاه حكومت اسلامى را تشكيل مى دهد و حاكميت قانون خدا را تحقق مى بخشد و از فروع آن مقام، به عدل و داد حكم نمودن و حقوق متقابل انسان ها را رعايت كردن و از آنان حمايت نمودن است.
تا كنون بيان كوتاهى پيرامون هدف اول حكومت اسلامى ارائه شد و اما در بيان هدف دوم آن كه تاسيس مدينه فاضله است، نكاتى ارائه مى گردد.