عبوديت و آزادى
آنچه از قرآن كريم درباره عبادت انسان ها برمى آيد، اين است كه كامل ترين و برجسته ترين وصف براى انسان، همان است كه او، بنده ذات اقدس اله باشد; زيرا انسان و ساير موجودات، مخلوق خدايند و هر موجود مخلوقى، عبد خالق خود است و اين عبوديت را عقل انسان حكم مى كند و لذا ذات اقدس اله، وقتى كه مى خواهد عبادت الهى را در قرآن طرح كند، براهين عقلى بر آن اقامه مى كند و خطابش به «اولى الالباب » و «ذوي االعقول » است. قرآن كريم كسانى را كه از عبادت خداوند سرباز مى زنند، «سفيه » مى داند:«ومن يرغب عن ملة ابراهيم الا من سفه نفسه » (58) .
عقل، حكم مى كند كه هر مخلوقى، بايد مطيع خالق خود باشد و هر معلولى، مطيع علتش. كمال هر موجودى، در اين است كه بر اساس نظام تكوينى خويش حركت كند و چون از اين مسير و هدف آن اطلاع كاملى ندارد، خداوند بايد او را راهنمايى كند. انسان، با پديده هاى جهان در ارتباط است، ولى درباره حقيقت خود و حقيقت جهان و نيز درباره كيفيت ارتباط انسان با جهان، آگاهى زيادى ندارد و همين امر، ضرورت رهنمايى از سوى خداى دانا و عالم مطلق را مشخص مى سازد. اگر انسان، خالقيت و مولويت خداوند را دريافت و آگاهى او از همه شؤون زندگى و هستى انسان و جهان را پذيرفت و در عمل نيز عبد مطيع خداوند بود، آنگاه به بهترين كمال خود مى رسد. از اينرو خداى سبحان، مهم ترين كمالى را كه در قرآن مطرح مى فرمايد، همين عبوديت انسان براى خداست. قرآن كريم، هم اسراء و عروج انسان كامل را بر اساس عبوديت او مى داند: «سبحان الذى اسرى بعبده » (59) و هم نزول وحى و كتاب الهى را بر مدار عبوديت وى ياد مى فرمايد:«الحمدلله انزل على عبده الكتاب » (60) ;«فاوحى الى عبده ما اوحى » (61) و علاوه بر علوم شريعت و علوم ظاهر، خداى سبحان، پيامبرى مانند خضر(عليه السلام) را كه از «علم لدنى » طرفى بسته و بر اساس «باطن » حكم ولائى مى كند، عبدى مى داند كه به وسيله عبوديتش به اين مقام رسيده است: «فوجدا عبدا من عبادنا» (62) .