نكته مهم تر آن است كه در كتاب هاى كلامى و فلسفى، سلسله مراتب هستى محفوظ است; يعنى با بحث هاى على و معلولى، اول و وسط و پايان رشته هاى عقلى تنظيم و تدوين مى شود و از اينرو، يك حكيم يا متكلم، هر چه بنويسد يا بگويد يا بينديشد، همه در محور علت و معلول و با حفظ سلسله مراتب هستى است، ولى «عرفان » براى رسيدن به خدا، دو راه را به سالك نشان مى دهد; يكى راه متعارف كه همان راه اسباب و علل است; راه اسماء كوچك، بزرگ، بزرگ تر، و اسم اعظم; و ديگرى راه مستقيمى است كه هر كس با خداى سبحان مى تواند داشته باشد كه از اين راه دوم، در «فلسفه » خبرى نيست. بايد توجه داشت كه راه دوم، با نظام على و معلولى مخالف نيست و به معناى ابطال عليت نمى باشد بلكه به معناى توسل به علت مستور و تمسك به سبب مخفى و نزديك است كه آن سبب نزديك، همان مسبب الاسباب مى باشد. عرفان مى گويد همان گونه كه انسان مى تواند با استمداد از علل و اسباب كه مظاهر حق مى باشند، از اسماء الهى مدد بگيرد و مراتب هستى را يكى پس از ديگرى طى كند، هر كسى با خدا، راه مستقيمى نيز دارد كه «راه ميان بر» است و احدى در اين راه دخالت ندارد و لذا شخص عارف، در عين حال كه اسماء حسناى الهى را گرامى مى دارد، اين راه خاص و مستقيم را نيز همواره حفظ مى كند; البته اين راه نيز به عنوان اسم «قريب » يا اسم «اقرب » طى مى شود. عارف اين مطلب انيق و دقيق را از دعا و نيايش هاى قرآن كريم به دست مى آورد. عرفان، هر چه كه دارد، مايه و پايه اش از تعاليم قرآن و عترت(عليهم السلام) است. نداى «يا رب، يا رب » باحرف ندا و نجواى «رب، رب » بدون حرف ندا، همان راه ميان برى است كه كليدش به دست «دل » است و آن كس كه در مناجات را باز مى كند و به خود اجازه گفتن «خدايا!» مى دهد، صاحب خانه، از همان در مخصوص و يا از در عمومى، جواب او را مى دهد و مشكلش را حل مى كند. امام راحل(قدس سره) اين ارتباط ويژه و راه خاص را به خوبى حفظ نمود و لذا در سخت ترين و شديدترين شدائد پيش از انقلاب و در هنگام انقلاب و پس از آن، اگر راه هاى عادى را كه همان علل و اسباب معهود باشد بسته مى ديد، نااميد نمى شد; زيرا آن راه غيبى هميشه باز است. اگر به ايشان خبر مى رسيد كه 72نفر از برجسته ترين خدمتگزاران انقلاب اسلامى در انفجار دفتر مركزى حزب جمهورى اسلامى شهيد شدند، تحمل مى كرد; يا اگر مى گفتند نيروهاى بيگانه از دريا و زمين و هوا به ايران اسلامى تهاجم كرده اند، آرام بود. اين كدام قدرت بود كه دل و جان او را آرام مى ساخت؟ جز همان راه غيبى؟ و همين آرامش و همين ارتباط خاص امام(رض) با خداوند بود كه انقلاب اسلامى را به ثمر رساند.