ولايت بر محجوران; ولايت بر جامعه خردمندان - ولایت فقیهان و عدالت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ولایت فقیهان و عدالت - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی؛ تنظیم و ویرایش: محمد محرابی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ولايت بر محجوران; ولايت بر جامعه خردمندان

ولايت در محدوده تشريع، در قرآن كريم و در روايات اسلامى، گاهى به معناى تصدى امور مردگان يا كسانى كه بر اثر قصور علمى يا عجز عملى يا عدم حضور، نمى توانند حق خود را استيفا كنند آمده و گاهى به معناى تصدى امور جامعه انسانى.

به عنوان نمونه; فرمايش رسول خداصلى الله عليه و آله و سلم در واقعه غدير خم: «الست اولى بكم من انفسكم » (6) ; «من كنت مولاه فعلي مولاه » (7) و همچنين آياتى مانند «النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم » (8) و «انما وليكم الله ورسوله والذين امنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكوة وهم راكعون » (9) ، بازگوكننده ولايت و سرپرستى و اداره امور جامعه اسلامى است و از سوى ديگر، آياتى نظير: «ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف فى القتل » (10) و «واهله ثم لنقولن لوليه ما شهدنا مهلك اهله » (11) و «فان كان الذى عليه الحق سفيها او ضعيفا او لا يستطيع ان يمل هو فليملل وليه بالعدل » (12) ، درباره ولايت سرپرستى مردگان و سفيهان و محجوران است.

در فقه اسلامى نيز همين دو گونه از ولايت آمده است. ولايت بر جامعه، اعم از كشوردارى و قضاء و داورى، در مبحث جهاد و امر به معروف و نهى از منكر فقه مطرح شده است. همه فقيهانى كه به فلسفه فقه انديشيده اند، ضرورت والى براى جامعه را به روشنى درك كرده اند; مثلا فقيه بزرگوار، صاحب جواهر(ره)، در بخش امر به معروف و نهى از منكر، پس از طرح مساله جنگ و امر به معروف و نهى از منكر مى گويد:

«مما يظهر بادنى تامل في النصوص وملاحظتهم حال الشيعة وخصوصا علماء الشيعة في زمن الغيبة والخفاء بالتوقيع الذي جاء الى مفيد من ناحية المقدسة وما اشتمل عليه من التبجيل والتعظيم بل لولا عموم الولاية لبقى كثير من الامور المتعلقة بشيعتهم معطلة فمن الغريب وسوسة بعض الناس في ذلك بل كانه ما ذاق من طعم الفقه شيئا» (13) .

آنچه اين فقيه بزرگوار بر آن تاكيد دارد، يك مساله عقلى است. وى پس از انديشه در انبوهى از احكام اسلامى در زمينه هاى گوناگون حيات بشرى، به اين نتيجه رسيد كه اين احكام فراوان، به قطع، نيازمند متولى و مجرى است و در غير اين صورت، امور زندگى شيعيان در عصر غيبت ولى عصر(عج)، معطل مى ماند. وى براى تاكيد بر اين مساله مى گويد: كسى كه در ولايت فقيه وسوسه كند، گويا طعم فقه را نچشيده و فلسفه وجودى دين و احكام آن را درنيافته است. ايشان در نهايت مى گويد: بعيد است كه فقيه جامع الشرايط، حق جهاد ابتدائى نداشته باشد (14) . صاحب جواهر(ره) در مبحث قضاء جواهر نيز همين مطالب را درباره گستره ولايت فقيه در عصر غيبت آورده است (15) .

نظر شيخ انصارى(ره) درباره حكومت و ولايت فقيه را بايد در كتاب قضا جستجو نمود نه در رسائل و مكاسب. ايشان در كتاب قضا چنين مى فرمايد: از روايات گذشته ظاهر مى شود كه حكم فقيه، در تمام خصوصيت هاى احكام شرعى و در تمام موضوعات خاص آنها، براى ترتيب دادن احكام بر آنها نافذ مى باشد; زيرا متبادر از لفظ «حاكم » در مقبوله عمربن حنظله، همان «متسلط مطلق » است; يعنى اينكه امام(عليه السلام) فرمودند: «فاني قد جعلته عليكم حاكما» (16) ، نظير گفتار سلطان و حاكم است كه به اهل شهرى بگويد: «من فلان شخص را حاكم بر شما قرار دادم » كه از اين تعبير، بر مى آيد كه سلطان، فلان شخص را در همه امور كلى و جزئى شهروندان كه به حكومت برمى گردد، مسلط نموده است (17) .

/ 299