ولایت فقیهان و عدالت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ذات اقدس اله، دل انسان را به گونه اى آفريده است كه تنها به «برهان » سرمى سپارد و لذا مى فرمايد:
«ان الظن لا يغنى من الحق شيئا» (17) .
اين آيه، بيانگر اين حكم ارشادى است كه: «سخن مظنون نگوييد; زيرا اثرى در دل ديگران ندارد». «عقيده » كه امرى علمى است نه عملى، اگر مبادى و مقدماتش در نفس انسان پيدا شود، خود او نيز متحقق مى گردد و اگر چنين نشود، قابل تحميل نيست. افكار انسان، بر برهان و دليل تكيه دارد و از اينرو، نه خود انسان مى تواند عقيده اى را بر خود تحميل كند و نه ديگران توان تحميل بر او را دارند. اثبات و سلب فكر و عقيده، به دست كسى نيست و نيازمند مبادى و مقدمات علمى خويش است. اگر مقدمات علمى مطلبى فراهم شد، اعتقاد به آن مطلب منعقد مى شود و اگر نه، آن را به صورت حقيقى باور نمى كند. عقيده، با «عقد» و «گره خوردن » ارتباط دارد و خود عقد، با تصديق علمى و يقينى مرتبط است. در اعتقاد، دو عقد و گره لازم است; يكى ميان موضوع و محمول كه به همين جهت، «قضيه » را «عقد» مى نامند و ديگرى ميان محصول قضيه و نفس انسان كه اين عقد دوم را «اعتقاد» مى نامند. البته مى شود انسان با تصوراتى خيالى زندگى كند; بدون آنكه آنها را از طريق دليل و برهان به دست آورده باشد; مانند بچه ها كه غالبا در خيالند و با خيال خود زندگى مى كنند و اين امر، به اقتضاى حكمت الهى و مناسب با مقطع سنى آنهاست; و يا مانند افرادى كه با «مد» زندگى مى كنند و روش و منش و شيوه زندگى آنان را مدهاى وارداتى تعيين مى كند. چنين افرادى، زندگى خيالى دارند و به جاى شكوفايى عقل، خيالشان به فعليت درآمده است و به اصطلاح علمى، «متخيل بالفعل » هستند و «عاقل بالقوه »; زيرا براى كار خود، فاقد هر گونه برهان و دليل منطقى مى باشند.