امام راحل(قدس سره) نه تنها در نهان خود هدفى جز تحصيل حدود معطل و تحريك احكام راكد و ساكن اسلام نداشت، كسانى را به يارى مى طلبيد يا پيشنهاد مساعدت آنان را مى پذيرفت كه همچون خود، مقصدى جز جذب جمال الهى نداشتند و هرگز فرد يا گروهى را كه در براندازى نظام طغيان و سلطه و يا برقرارى نظام قسط و عدل، هوس مدارانه مبارزه مى كردند يا خودخواهانه مى انديشيدند، به يارى نمى پذيرفت و پيشنهاد شركت چنين افرادى را در نهضت اسلامى طرد مى نمود و اجازه نمى داد قيام خالصانه مسلمين، با حضور برخى افراد كه انحراف فكرى يا التقاط عقيدتى يا فساد اخلاقى داشتند مشوب و آلوده گردد. البته دخالت ناخواسته برخى افراد در سيل ميليونى و توفنده مسلمين به رهبرى امام(رض) كه مى رفت تا بنيان طغوا را بركند و اساس مرصوص تقوا را طراحى نمايد، خارج از قلمرو قدرت و نيز بيرون از منطقه بحث است و آنان، چون حباب عباب، و زبد روى سيل، با خروش آب فوار امت اسلامى از ميان مى رفتند كه خداى سبحان از كيفيت زوال آنان با واژه «جفاء»(آب برد) ياد مى كند: «فاما الزبد فيذهب جفاء» (46) . نكته مهم آن است كه امام راحل(رض) همان گونه كه اصل قيام بر ضد طاغوت را از سالار شهيدان، حضرت حسين بن على بن ابى طالب(عليهمالسلام) آموخت، نحوه خلوص مردمى آن را نيز از امام معصوم خود فرا گرفت; زيرا وجود نورانى سيدالشهداء(عليه السلام) در هنگام پيشنهاد عبيدالله بن حر براى پذيرش كمك مالى و اعتذار از حضور در صحنه دفاع مقدس كربلا، چنين فرمود: «وما كنت متخذ المضلين عضدا» (47) ; يعنى من آن نيستم كه گمراهان را به عنوان عضد و بازو قرار دهم و به آنان اعتضاد نمايم و از معاضدت آنان سود جويم. اصل اين سخن، فرموده خداى سبحان در سوره كهف است كه فرمود: من در آفرينش، از گمراهان كمك نمى گيرم (48) .