ولایت فقیهان و عدالت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ولایت فقیهان و عدالت - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی؛ تنظیم و ویرایش: محمد محرابی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و اين حكايت تاريخ است كه نوادگان ابراهيم(عليه السلام) و نوادگان اسماعيل(عليه السلام) و نوادگان اسحاق(عليه السلام)، «اصحاب دبر و وبر» (57) شدند و كسرى ها و قيصرها، آنان را يك مشت گدا كردند. مبادا فراموش كنيد كه چرا پيامبرزادگان ابراهيم(عليه السلام) به گدايى افتادند و اصحاب دبر و وبر شدند; آنچه مايه ذلت اين سلسله گشت، چيزى جز «ترك دين » و «دامن زدن به اختلاف » نبود. بنابراين، براى اينكه به آن مقطع ذلت بار باز نگرديد، اولا دين دار و دين باور باشيد و ثانيا، هماهنگ و متحد. اين، سرگذشت از مقطع دوم از زندگى امامزادگان و پيامبرزادگان است تا پيش از ظهور اسلام.

آنگاه در مقطع سوم از تاريخ اين سلسله، به بركت حضرت رسول اكرم(عليه وعلى آله آلاف التحية والثنا) ،اسلام ظهور كرد و با ظهور خود، «توحيد كلمه » و «كلمه توحيد» را به ارمغان آورد و فكر آنان را احيا نمود; به آنان دين داد و آنان را از تشتت و تفرق رهايى بخشيد و در نهايت، آزادى و آبادى را به ايشان اهدا كرد; چنانكه در پرتو اسلام، همين چارپاداران به جايى رسيدند كه فرمانروا شدند: «فهم حكام على العالمين وملوك في اطراف الارضين يملكون الامور على من كان يملكها عليها ويمضون الاحكام فيمن كان يمضها فيهم، لا تغمز لهم قناة ولا تقرع لهم صفاة » (58) . در سايه همين اسلام كه مجد فراموش شده را به آنان بازگرداند، همه حاكمان، محكوم گشتند و اين اصحاب دبر و وبر، بر قياصره روم و اكاسره ايران سلطه يافتند و غنائم جنگى شرق و غرب را به حجاز آورده، حكام و ملوك شدند. اين مقطع، مقطع سوم از تاريخ اين سلسله است.

اميرالمؤمنين(عليه السلام) پس از تبيين حلقات سه گانه يادشده و تحليل ادوار تاريخى سلسله امامزادگان و پيامبرزادگان، شرايط اجتماعى عصر خود را تشريح مى كند و چنين مى فرمايد: اى كسانى كه با من نساختيد و از اطاعت من سرباز زديد! آيا مى خواهيد به آن مقطع ذلت بار كه اكاسره و قياصره شما را حيازت مى كردند و اربابتان بودند برگرديد، يا به مقطع شكوهمندى كه در تحت رهبرى قرآن و عترت حركت مى كرديد؟

«الا وانكم قد نفضتم ايديكم من حبل الطاعة وثلمتم حصن الله المضروب عليكم باحكام الجاهلية » (59) ; شما طناب اطاعت را از دست خود رها كرديد و اين قلعه مستحكم را سوراخ نموديد و مرا تنها گذاشتيد. آنگاه فرمود: «فان الله سبحانه قد امتن على جماعة هذه الامة فيما عقد بينهم من حبل هذه الالفة التي ينتقلون في ضلها وياوون الى كنفها بنعمة لا يعرف احد من المخلوقين لها قيمة لانها ارجح من كل ثمن واجل من كل خطر» (60) ; خداوند سبحان منتى بر اين مردم نهاد كه آنان را در سايه «حبل الله » متحد كرد و نعمتى به آنان داد كه احدى نمى تواند آن نعمت را حق شناسى كند; چرا كه قيمت آن را نمى داند. اين نعمت، از هر كالاى پربهايى گران تر و از هر چيز ارزشمندى قيمتى تر و از هر امر خطيرى خطيرتر است و شما به اين مقطع والا رسيديد. اكنون اگر در نظام اسلامى از وحدت الهى خود حراست نكنيد و از عترت اطاعت ننمائيد، همان مقطع اول دامنگير شما خواهد شد.

/ 299