ولایت فقیهان و عدالت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
همه مذمت هاى قرآن كريم از انسان، ناظر به همين طبع سركش و آثارزيانبار مشهود اوست. چنين انسانى، اگر بتواند بر ديگران چيره گردد، تفرعن مى كند و ادعاى «انا ربكم الاعلى » (71) سرمى دهد. بديهى است كه جامعه اى متشكل از انسان هايى اين چنين، اگر داراى نظم و قانونى درست نباشد، تزاحم و درگيرى و هرج و مرج و فساد، آن را نابود خواهد ساخت. انسان، آن وقت زندگى ممتاز از حيات گياهى و حيوانى دارد، كه با ديگر انسان ها ارتباط و هماهنگى داشته باشد; چه اين توافق و ارائه خدمات متقابل، مقتضاى طبع اولى او باشد و همين را تفسير «مدنى بالطبع » بودن او بدانيم و چه آنكه پذيرش خدمات متقابل و انقياد در برابر قانون را محصول طبع اولى او ندانيم، بلكه طبع اولى هر فردى را هلوع بودن و ديگران را به خدمت گرفتن و از آنان بهره كشى رايگان كردن بدانيم و خضوع او در برابر قانون را، بر اساس اضطرار و طبق ضرورت ثانوى تفسير كنيم. بنابراين، بايد نظمى حاكم باشد تا هيچ كس خود را بر ديگرى تحميل نكند و تنها در سايه اين نظم عادلانه است كه جامعه شكل مى گيرد و حيثيت اجتماعى افراد انسان ظهور مى كند و حيات اجتماعى آنان تحقق مى يابد و از زندگى حيوانى و نباتى ممتاز مى گردد. بدون نظم، هرج و مرج بر جامعه بشرى حاكم مى گردد و سعادت انسان بر باد مى رود.