ولایت فقیهان و عدالت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
برهانى كه حكماء و متكلمان براى نبوت عام اقامه مى كنند اين است كه بشر، زندگى اجتماعى دارد و بايد با ديگر انسان ها مرتبط باشد و چون نيازمندى هاى خود را به تنهايى نمى تواند برآورده كند و كارها و متاع ها در دنيا تقسيم شده اند، قهرا بايد معاملات متقابلى با همنوعان خود داشته باشد و براى آنكه جلوى تعدى و تجاوز و هرج و مرج گرفته شود، قانون لازم است و به دليل ضعف ها و نقص هايى كه بشر در علم و عمل دارد، خود او نمى تواند قانونگذار باشد و بنابراين، بايد كسى قانون را تدوين و اجرا كند كه منزه از همه نقص ها باشد و او، ذات اقدس اله است كه قانونش را به دست انسان كامل معصوم، براى بشر فرستاده است. اين خلاصه برهانى است كه در كتاب هاى فلسفى و كلامى براى ضرورت اصل نبوت آمده و در ميان حكماء و متكلمين معروف است. اما برهانى كه از قرآن كريم و از اولين روايت باب «الاضطرار الى الحجة » كتاب شريف كافى كه مرحوم كلينى نقل نموده استنباط مى شود و قوى تر و وسيع تر از برهان حكماست، اين است كه انسان اگر يك نفر هم باشد و كسى جز او در جهان نباشد، براى رسيدن به كمالش، نيازمند قانون الهى است. جناب كلينى(ره) نقل مى كند كه هشام بن حكم از امام صادق(عليه السلام) روايت كرد كه آن حضرت در جواب زنديقى كه از نحوه اثبات نبوت و رسالت سؤال نمود، فرمودند: «انا لما اثبتنا ان لنا خالقا صانعا متعاليا عنا وعن جميع ما خلق و كان ذلك الصانع، حكيما متعاليا لم يخبران يشاهده خلقه ولا يلامسوه فيباشرهم ويباشروه ويحاجهم ويحاجوه، ثبت ان له سفرا فى خلقه يعبرون عنه الى خلقه وعباده ويدلونهم على مصالحهم ومنافعهم وما به بقاؤهم وفى تركه فناؤهم فثبت الامرون والناهون عن الحكيم العليم فى خلقه والمعبرون عنه جل وعز;