ولایت فقیهان و عدالت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
وهم الانبياء(عليهم السلام) وصفوته من خلقه، حكماء مؤدبين بالحكم مبعوثين بها غير مشاركين للناس على مشاركتهم لهم فى الخلق والتركيب فى شى ء من احوالهم مؤيدين من عند الحكيم العليم بالحكمة ثم ثبت ذلك فى كل دهر وزمان مما اتت به الرسل والانبياء من الدلائل والبراهين لكيلا تخلو ارض الله من حجة يكون معه علم يدل على صدق مقالته وجواز عدالته » (88) . خلاصه اين برهان آن است كه چون خداوند متعال، منزه است از آنكه خلقش بتوانند اوراببينند و لمس كنند و ارتباط مستقيم داشته باشند، ضرورت يافت كه سفيرانى از سوى خداوند باشند تا واسطه اى ميان خالق و خلق بوده، پيام خداى حكيم متعالى را به مردم برسانند و آنان را به مصالح و منافع و آنچه بقاءشان در آن(دنيوى و اخروى) و در تركش فناء ايشان مى باشد، راهنمايى كنند. در كتاب علل الشرايع وبحارالانوار نيز روايتى آمده است كه حيثيت فردى وجود امام و حجت را به صراحت بيان فرموده است. امام صادق(عليه السلام) در اين روايت مى فرمايد:
«لو كان الناس رجلين، لكان احدهما الامام » وقال: «ان آخر من يموت الامام لئلا يحتج احدهم على الله عز وجل تركه بغير حجه » (89) ;
يعنى اگر مردم فقط دو نفر باشند، قطعا يكى از آن دو، امام است و آخرين كسى كه از اين دو مى ميرد، امام است تا يكى از آن دو نتواند بر خداوند احتجاج كند كه چرا من را بدون حجت رها كردى.