ولایت فقیهان و عدالت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ولايت رايج در كتب فقهى، مربوط به ولايت بر محجوران و ناتوانان است. در باب طهارت و قصاص و ديات، و در باب حجر و مانند آن، ولايتى مطرح است كه درباره مردگان يا كسانى است كه توان اداره امور خود را ندارند; مانند: سفيه و مجنون و مفلس و بچه هاى كوچك و غيرمكلف و.... در كتاب طهارت، سخن از مرده است كه بايد ولى و سرپرستى داشته باشد تا امور واجب او از قبيل تغسيل و تحنيط و نماز و كفن و دفن را انجام دهد. در كتاب قصاص و ديات، بحث بر سر آن است كه اگر كسى كشته شد، بازماندگانش «ولى دم » او هستند و در صورت عمدى بودن قتل، حق قصاص دارند و اگر رضايت دهند، مى توانند مالى را با مصالحه به عنوان ديه مرده بگيرند; خواه از مقدار معين ديه بيشتر باشد يا كمتر; زيرا خود او نمى تواند به امور خويش قيام كند و نيازمند ولى و سرپرست است. بخش ديگرى از فقه، مربوط به كتاب «حجر» است و در آنجا سخن از كسانى است كه در اثر صغر و كوچكى و يا در اثر سفاهت و جنون و يا به دليل ورشكسته شدن(مفلس)، محجور و ممنوع از تصرف هستند و چون خود آنان توانائى لازم را براى استيفاى حقوق ندارند و از اين جهت، به ولى و سرپرستى نياز دارند تا امورشان را اداره كند. بسيارى از افرادى كه در ذم ولايت فقيه سخن گفته اند، توهم نموده اند كه ولايت فقيه چيزى از سنخ ولايت اين ابواب فقهى است و اين، تصور نادرستى است; زيرا امت اسلامى، نه مرده است، نه صغير، نه سفيه، نه ديوانه، و نه مفلس. ولايت فقيه، تفاوت اساسى با «ولايت بر محجوران » دارد; زيرا يكى مربوط به افراد ناتوان است و ديگرى مربوط به اداره جامعه اسلامى; يكى براى حفظ حقوق مردگان و سفيهان و محجوران و صغيران است و ديگرى براى اجراى احكام اسلامى و تامين مصالح مادى و معنوى جامعه اسلامى و حفظ نظام و كشور در برابر دشمنان و حفظ وحدت و تقويت خردمندى و ديندارى و كمال يابى. تفاوت دوم اينكه; ولى محجورين و ناتوانان، گاهى غيرمستقيم و به صورت تسبيب، و گاهى به صورت مستقيم و مباشرتا در امور آنان دخالت مى كند و از سوى آنان، امورشان را به اجرا درمى آورد ولذا آنان، «مورد كار» مى باشند نه «مصدر كار»(به استثناء حجرتفليس و مانند آن) اما ولى جامعه خردمندان و امت اسلامى، با تقويت انديشه و انگيزه، آنان را به حركت و قيام براى خدا و تحقق ارزش هاى اسلامى دعوت مى نمايد ولذا مردم، «مصدر كار» مى باشند نه «مورد كار» چنانكه هدف همه پيامبران الهى همين بوده است:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات وانزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط » (18) .
قيام مردم به قسط و عدل، يكى از اهداف ولايت فقيه است كه هر عاقل و خردمندى، آن را نيكو و بلكه ضرورى مى داند. در جامعه اسلامى، كارهاى شخصى را خود افراد خردورز انجام مى دهند و كارهايى كه به اصل مكتب برمى گردد و يا جنبه عمومى دارد، والى مسلمين، آنها را به نحو مباشرت يا تسبيب انجام مى دهد. بنابر آنچه گذشت، ولايت فقيه، نه از سنخ ولايت تكوينى است و نه از سنخ ولايت بر تشريع و قانونگذارى و نه از نوع ولايت بر محجوران و مردگان; بلكه ولايت مديريتى بر جامعه اسلامى است كه به منظور اجراى احكام و تحقق ارزش هاى دينى و شكوفا ساختن استعدادهاى افراد جامعه(اثاره دفائن عقول) و رساندن آنان به كمال و تعالى در خور خويش صورت مى گيرد.