درس 90: تكامل روحي امت در پرتو نصب امام معصوم - عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گذشته از اين، هر گاه موضوع انتخاب خليفه در قلمرو اختيار امت بود، لازم بود كه پيامبر موضوع را به مردم بازگو كند، و حتي نه تنها اصل موضوع را تذكر دهد، بلكه امت را از نحوه انتخاب آگاه سازد و حوزه اي كه بايد خليفه را انتخاب كند و شرايط افرادي كه صلاحيت مداخله در اين كار را دارند، مشخص كند در صورتي كه پيامبر اسلام، در اين باره كوچك ترين سخني نگفته است.

آيا مسأله زعامت مسلمانان از نظر درجه بندي كمتر از مستحبّات و مكروهات است كه در لسان پيامبر وارد شده است، چگونه مي توان گفت كه رسول خدا از توجه دادن امت به يك چنين مسأله خطير و پر اهميت كه سرنوشت اسلام و مسلمانان به آن بستگي داشت، غفلت ورزيد و كوچك ترين سخني درباره آن نفرمود.

دانشمندان اهل تسنن، نه تنها مي گويند: كه پيامبر براي خود وصي و خليفه اي تعيين نكرده است، بلكه مي گويند: در شيوه خلافت نيز كوچك ترين سخني نفياً و اثباتاً به دست آنان نرسيده است.

در اين جا بحث ما اين نيست كه آيا پيامبر، به فرمان خدا، براي امت، امامي را تعيين كرده است يا نه، بلكه فعلاً نظر ما روي جمله دوم است كه مي گويند: در شيوه خلافت سخني به ما نرسيده است. اگر به راستي گره خلافت بايد از طريق انتخاب گشوده شود، آيا شايسته نبود كه پيامبر در طول عمر خود، در اين باره سخني بگويد و از اين راه به بسياري از مناقشات و دسته بندي ها خاتمه بخشد.

تا اين جا چهره (رهبري امت) در زمان بنيان گذار شريعت، روشن گرديد و معلوم شد كه پيامبر عالي قدر از طريق گفتار و كردار، مردم را به اهميت و خطير بودن اين مقام توجه مي داده و مي فرموده كه موضوع جانشيني از عهده من و امت من خارج است و اين مسأله يعني تعيين امام، انتصابي از جانب خداست نه انتخابي از طرف مردم.

درس 90: تكامل روحي امت در پرتو نصب امام معصوم

هر موجودي در اين جهان براي هدفي آفريده شده است كه آن هدف نسبت به آن موجود، كمال و علت غايي شمرده مي شود. دستگاه آفرينش براي رسيدن موجودات به كمال مطلوب خود، هر نوع وسايلي را كه در تكامل آنها مؤثر است در اختيار آنها قرار داده و در اين راه تنها به وسايل ضروري اكتفا نكرده بلكه وسايل جزئي و غير ضروري را نيز در اختيار آنها گذارده است.

دستگاه هاي شگفت انگيز بينايي و شنوايي و ديگر دستگاه هاي بدن انسان هركدام به روشني گواهي مي دهند كه سازمان آفرينش، عنايت خاصي دارد كه هر موجودي را به كمالي كه براي آن آفريده شده است برساند.

از اين گذشته، قدري در پاره اي از وسايل كمال كه غالباً مورد غفلت است و نسبت به ديگر ابزار كمال، در درجه دوم اهميت قرار دارد بينديشيم.

مثلاً دستگاه آفرينش، در كف پاي انسان گودي و فرو رفتگي خاصي آفريده است، تا راه رفتن براي او آسان باشد.

انگشتان ما از نظر طول و ضخامت با يك ديگر فرق روشني دارند، زيرا اگر همه آنها يك سان بودند، كارهاي گوناگوني كه بشر به وسيله آنها انجام مي دهد، صورت نمي پذيرفت و براثر همين اختلاف است كه بشر، خلاق هنر و پديد آورنده صنايع ظريف و هنرهاي زيبا گرديده است.در كف دست و سر انگشتان، خطوطي وجود دارد كه براي برداشتن اشيا كمك به سزايي مي كند و از آن جا كه خطوط انگشت و كف دست هر فرد به شكل خاصي است، در انگشت نگاري از اين خطوط كاملاً استفاده مي شود.

از بررسي اين مثال ها و مانند آنهاچنين نتيجه مي گيريم كه دستگاه آفرينش، هر نوع وسيله اي را خواه ضروري و خواه غيرضروري كه در تكامل انسان مؤثر است در اختيار او نهاده و در اين راه از هيچ بذل و بخششي فروگذار نكرده است.

اكنون اين سؤال پيش مي آيد: خداوندي كه تا اين حد خواهان تكامل انسان است، چگونه ممكن است تكامل معنوي او را در برخي از امور ناديده بگيرد.

اين بيان، همان گونه كه بعثت پيامبران و اعزام سفيران الهي را از سوي خداوند ايجاب مي كند، لزوم تعيين امام معصوم و آگاه از تمام اسرار معارف و احكام را نيز ايجاب مي نمايد؛ زيرا تعيين يك امام و پيشوا از سوي خدا به بسياري از كشمكش ها كه مايه جنگ و نفاق و عقب ماندگي جامعه هاي اسلامي است، خاتمه مي دهد و مسلمانان را به صورت يك گروه واحد در مي آورد و از هر نوع اختلاف و دو دستگي باز مي دارد.

مسلمانان براثر ناديده گرفتن تنصيص الهي پس از درگذشت پيامبر آن چنان دچار اختلاف و دودستگي شدند كه آثار شوم آن پس از چهارده قرن،هنوز ازميان نرفته است و هم اكنون ايادي استعمار و كساني كه خواهان تيرگي روابط مسلمانان هستند، پيوسته براين اختلاف دامن مي زنند.ولي اگر رهبر جامعه مسلمانان، از سوي خداوند تعيين گردد و مسلمانان افكار خام و ناپخته خود را بر تنصيص الهي مقدم ندارند، به طور مسلم هيچ گونه اختلاف چشم گيري ميان آنان پيش نخواهد آمد.

گذشته از اين، وجود امامي كه از گناه، خطا و اشتباه معصوم است و از اسرار، معارف و احكام شريعت آگاهي دارد، گامي بزرگ در تكامل روحي جامعه و افراد انساني است.

آيا مي توان گفت: اثر وجود چنين رهبري به اندازه خطوط انگشتان، كف دست، گودي پا و ابروي بالاي چشم نيست.

در اين صورت، چگونه مي توان گفت: خداي جهان همه نوع وسايل تكامل جسمي انسان را در اختيار وي نهاده است، ولي او را از وسايل معنوي كه در تكامل روحي او نقش مؤثري دارند، محروم ساخته است.

شيخ الرئيس، ابن سينا، در كتاب شفا در بحث نبوت، با اين بيان، لزوم بعثت پيامبران را ثابت كرده است، ولي همان طور كه گفتيم اين بيان علاوه بر اين كه لزوم اعزام پيامبران را روشن مي سازد، لزوم تعيين امام معصوم و آگاه از اسرارشريعت را كه مايه تكامل روحي افراد است نيز ثابت مي كند.

در روايات منقول از امامان شيعه نيز پيرامون لزوم امام معصوم، بيانات شيوايي وارد شده است كه برخي را در اين جا ياد آور مي شويم:.

1. امام صادق (ع)فرمود:.

اِنَّ الاَرضَ لاتَخلُوا اِى وَ فَيها اِمام، كَي ما اِن زادَ المُؤمِنُونَ شَيئاً رَدّهُم وَ اِن نَقَصُوا شَيئاً اَتَمَّهُ لَهُم؛(3).

زمين، خالي از پيشوا نمي باشد تا اگر مسلمانان چيزي در دين افزودند آن را رد كند و اگر كم كردند، تكميل نمايد.

2. ابوبصير از حضرت صادق و يا حضرت باقر ي نقل مي كند كه مي فرمود:.

اِنَّ اذ لَم يَدَعِ الاَرض بِغَيرِ عالمٍ وَلَولا ذلِكَ لَم يُعرَفِ الحَقُّ مِنَ الباطِل؛(4).

خداوند زمين را از حجت خالي نمي گذارد، زيرا در غير اين صورت، حق از باطل شناخته نمي شود.

هشام بن حكم، در مناظره مفصلي كه با دانشمند شامي درباره مسأله رهبري پس از پيامبر داشت، به او چنين گفت:.

آيا خداوند، پس از درگذشت پيامبر براي رفع هر نوع اختلاف در ميان مسلمانان، دليل و حجتي فراراه آنها قرار داده است يا نه.

- آرى، قرآن و احاديث پيامبر براي رفع اختلاف كافي است.

- اگر قرآن و احاديث،براي رفع اختلاف كافي است، چرا من و شما با هم اختلاف داريم در حالي كه هر دو شاخه يك تنه و عضو يك درختيم، چرا هر كدام مسيري را انتخاب كرده ايم كه بر خلاف مسير ديگري است (5).

/ 161