خدا و صفات جمال و جلال (2) - عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خدا و صفات جمال و جلال (2)

درس 28: خداي حىّ و زنده

حيات و زندگي از ديدگاه يك دانشمند طبيعي اين است كه موجودي داراي احساس و تحرك باشد، مقصود از احساس همان درك جزئي است كه در بدن تمام جان داران و حتي گياهان وجود دارد و تحقيقات و آزمايش هاي دانشمندان ثابت كرده است كه نباتات و گياهان براي خود يك نوع احساس جزئي دارند و مقصود، همان نمو، رشد و حركات مكاني است كه در حيوانات و گياهان وجود دارد؛ حيات و زندگي از ديدگاه يك دانشمند طبيعي همين است و بس، ولي اگر دقت كنيم معلوم مي شود كه نبايد حيات را منحصر به همين معنا بدانيم؛ زيرا هرگاه فرض كنيم موجودي به جاي حس، داراي عقل و ادراك و به جاي حركت، مبدأ افعالي در جهان خارج از ذات خود باشد قطعاً براي اطلاق لفظ (زنده)شايسته تر خواهد بود.

مثال روشن اين مطلب، انسان است؛ زيرا اگر از حيات حيواني او كه مبدأ حس بدني و حركت و نمو اوست چشم بپوشيم و به نيروي عقلي و فكري او چشم بدوزيم، همان نيرويي كه به وسيله آن صدها مسأله علمي و فلسفي و پيچيده را حل مي كند قطعاً براي نام (زنده) شايسته تر از حيواناتي مانند حشرات زير زميني كه ما آنها را زنده مي ناميم خواهد بود.

بنابر اين دانشمند طبيعي لازم است قدري با ما هم گام گردد و به جاي اين كه حيات را به احساس بدني و حركت مكاني و نمو معنا كند اين طور بگويد:.

حيات و زنده بودن يك نوع خصوصيتي است در موجود زنده كه سبب مي گردد آن موجود، مبدأ ادراك و فعل باشد، خواه به صورت احساس جزئي و بدني باشد يا به صورت كامل تر كه ادراك ناميده مي شود. هم چنين خواه (فعل) به صورت نمو و حركت مكاني باشد يا به صورت ابداع، ايجاد و آفرينش.

خلاصه در حيات و زندگي لازم نيست احساس بدنى، فعاليت و حركت مكاني باشد، بلكه اين تنها حيات حيواني و نباتي است كه بايد حس بدني و تحرك داشته باشد، اما در طبقات بالاتر، حيات و زندگي معناي بالاتر و وسيع تري خواهد داشت.

از اين بيان روشن مي شود كه خداوند (زنده وحىّ) است؛ زيرا باعلمي وسيع و گسترده همه چيز را درك مي كند و نيز مبدأ ميلياردها افعال شگفت انگيز است.

علم و قدرت ملازم حيات است

هرگاه ثابت شد كه خداوند موجودي است دانا و توانا، حيات و زنده بودن او هم خود به خود ثابت مي شود؛ زيرا معناي زنده بودن جز اين نيست كه دانا و توانا باشد و بنابراين براي اثبات زنده بودن خداي متعال دليلي جز دليل علم و قدرت لازم نيست و دلايلي كه علم و قدرت الهي را ثابت مي كند، حيات او را هم اثبات مي نمايد. البته اين كه خدا را به نام (حىّ) مي ناميم و مي خوانيم از اين نظر است كه آثار حيات را كه همان ادراك و فعل است از او مشاهده مي كنيم و گرنه حقيقت حيات و كيفيت آن در مقام خداوند براي ما به هيچ وجه روشن نيست.اگر ما درباره حيات خداوند از معناي حيات در انسان مدد گرفتيم، نه به اين معناست كه حيات الهي مانند حيات انسان است، بلكه فقط براي توضيح و آماده شدن ذهن است؛ يعني خواستيم بگوييم: براي حيات و زندگى، غير از حيات حيواني و نباتى، معنايي كه بسيار از آن معنا بالاتر است وجود دارد.

قرآن مجيد هم خدا را به عنوان حىّ و زنده اي كه مرگ براي او نيست توصيف مي كند:.

وَ تَوَكَّل عَلَي الحَىّ الَّذي لايَمُوت؛ (1) .

بر خداي زنده اي كه مرگ براي او نيست و نمي ميرد توكل و اعتماد كن.

درس 29: آفريدگار بصير و سميع

بينايي در انسان و حيوان جز اين نيست كه تصوير اشيا از راه مردمك و عدسي چشم، روي پرده (شبكيه) منعكس مي گردد و اعصاب بينايي آن را به مغز مخابره و از آن جا به منبع ادراكات منتقل مي كند و شنوايي در انسان و حيوان اين است كه امواج صوتي به گوش كه داراي پرده و استخوان و اعصاب مخصوص است مي رسد و از آن جا به مغز مخابره و سپس به منبع ادراكات منتقل مي شود؛ اگر بينايي و شنوايي همين باشد و بس، به طور مسلم نمي توان خدا را با اين دو صفت توصيف نمود؛ چون خداوند چشم و گوش ندارد، زيرا او ماده نيست تا اين دستگاه هاي مادي را داشته باشد، اما اگر دقت كنيم، در مي يابيم در عين حال كه خداي متعال چشم و گوشي مانند چشم و گوش ما ندارد، مي توان او را بينا و شنوا خواند.

/ 161