نارسايي اين تفسير - عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نارسايي اين تفسير

دارندگان اين نظريه بسان كساني هستند كه قبلاً مدعاي خود را ساخته اند و سپس به دنبال دليل آن مي روند، آنان چون در جهان هستي به اصالت چيزي جز ماده معتقد نيستند و جهان غيب را زاييده وهم بشر مي دانند، ناچار همه مطالب مربوط به جهان ديگر را از اين طريق و امثال آن توجيه مي كنند.

از خصايص فكر مادي اين است كه مي خواهد با دانش كوتاه خود و اصول نارساي ماديگري به تفسير همه حقايق موفق گردد، از اين جهت دارندگان چنين طرز تفكري درصددند كه مسأله وحي و نبوت را از راهي كه بيان شد حل كنند، غافل از آن كه يك چنين توجيهي براي مسأله وحي كه مظهر تجلي عالي ترين حقايق علمي و فلسفي و قوانين سعادت بخش و استوار انساني است؛ مانند اين است كه بگوييم: زلزله شديد در فلان نقطه جهان معلول تيري بوده است كه براي شكار حيواني شليك شده بود و يا مولود فروريختن يك اتاقك چوبي در روستاهاي اطراف آن جا بود.

انكار نمي كنيم عوامل مزبور ممكن است افكار غير ارادي انسان را تشديد كند و استعداد نهاني او را آشكار سازد، ولي هرگز نمي تواند آفريننده پيامبري باشد كه كتاب آسماني او پس از چهارده قرن درميان تمام افكار نوابغ انسانى، مانند مشعل فروزاني بدرخشد و تمدني را به وجود آورد كه هنوز تاريخ تمدن انسان مانند آن را نشان نداده است و درباره معارف عقلى، فلسفى، قوانين مربوط به جهان طبيعت و اصول زندگي و فضايل اخلاقى، مطالبي را به جهان عرضه بدارد كه هميشه صحت و استحكام خود را در زمينه هاي گوناگون حفظ كند.

اين نظر با گفتار خود آنان نيز مخالف است

هر گاه منطق وحي مربوط به نبوغ اين نوع افراد است، چرا پيامبران اصول، قوانين، معارف و علوم خود را به عالم ديگر نسبت مي دهند و از اين كه مربوط به خود آنها باشد به طور واضح خود داري مي كنند و مي گويند:.

اِن اَتَّبِعُ اِى ما يُوحي اِلَىَّ ؛ (14) .

من فقط از آن چه كه به من وحي مي شود پيروي مي كنم.

يا اين كه مي گويند:.

اِن هُوَ اِى وَحي يُوحى؛ (15) .

آن چه مي گويد چيزي جز وحي كه بر او نازل شده نيست.

اصولاً ما در جهان دو گروه (مصلح) داريم:.

گروهي كه تمام طرح ها و نقشه ها را معلول فكر خود و يا حزبي كه به وجود آورده اند مي دانند.

و گروه ديگري كه طرح ها و نقشه هاي خود را از عالم غيب گرفته اند و مردم را به سوي خدا فرا مي خوانند و با ايجاد شوق به پاداش و بيم از كيفرهاي او، برنامه اصلاحي خود را طرح و اجرا مي نمايند. در اين صورت دليلي ندارد كه با اين تفاوت هر دو گروه را از شاخه يك درخت بدانيم و همه را زاييده نبوغ معرفي كنيم.

براي گروه نخست هدف و مقصد در مرحله اول، خود شخص است و اگر اين گروه داراي فضايل اخلاقي باشند، هدف و مقصد آن توسعه يافته و برنامه هاي اصلاحي آنان به نزديكان خانواده يا قبيله و هم وطن و هم نوع نيز مي رسد. اين گروه همه چيز جهان را براي خود و كسان و كشور و هم نوع خود مي خواهند. به كوه و دريا و زمين و آسمان و حتي به علم و اخلاق نيز از نظر احتياج و استفاده اي كه از آنها مي توانند بنمايند نظر مي كنند. حتي توجه به خدا و دعا را براي بهبود حال و توفيق در آمال و عواطف دنيايي خود انجام مي دهند و در حقيقت مي خواهند امور معنوي را در جهت تمنيات مادي خويش استخدام نمايند.

ولي گروه دوم كه پيامبران باشند مكتبي به عكس اين گروه دارند. اينها هدف و مقصد را خدا مي دانند و در سايه اين عقيده به اصلاح جامعه مي پردازند. دگرگوني و تحولي كه پيامبران در عالم افكار و آمال بشري ايجاد كردند خيلي شبيه به انقلابي است كه كپرنيك در هيئت بطلميوس ايجاد كرد، و نظام نظريات دانشمندان را در مورد وضع نسبي زمين و خورشيد دگرگون ساخت. تا قبل از كپرنيك همه دانشمندان، زمين را مركز جهان و خورشيد و تمام دنيا را در حركت به دور آن مي دانستند؛ اما كپرنيك گفت: درست عكس اين است، ما مركز عالم نيستيم، بلكه زمين به دور خورشيد مي گردد. براي غير انبيا چه عامي و خودخواه، چه روشن فكر و غيرخواه، مركز و مقصد و اساس كوشش ها و كاوش ها نفس انسان يا نوع انسان است. همه چيز بايد در استخدام و استفاده او باشد، اما براي پيامبران مركز و مقصد خداست. و در سايه خداپرستي و اعتقاد و تدارك آخرت است كه جامعه بايد اصلاح و آباد شود. (16) .

درس 55: چگونه ممكن است يك فرد در برابر گناه معصوم باشد

آيا مقام و منصبي خطيرتر و پر مسؤوليت تر از مقام رهبري جامعه هست، آيا يك فرد بدون داشتن يك سلسله امتيازات روحي و جسمى، مي تواند رهبري جامعه را حتي در يك قسمت از شؤون زندگي به عهده بگيرد تا چه رسد رهبري مردم، آن هم در تمام شؤون مادي و معنوي كه از آنِ رهبران آسماني است.

رهبران سياسي كه فقط مسائل سياسي مملكت را رهبري مي كنند و يا متخصصان مسائل اقتصادي كه زمام اقتصاد و درآمد كشور را دردست دارند، بدون داشتن يك سلسله شرايط و صفات برجسته كه تفوق و برتري آنان را بر ديگران ثابت كند هرگز نمي توانند بر مسند رهبري سياسي و اقتصادي مملكت تكيه زنند.

بنابراين، پيامبران آسماني كه رهبران واقعي جامعه در كليه شؤون زندگي هستند بايد از يك سلسله صفات عالي و برجسته كه موقعيت و مقام رهبري آنان را تحكيم كند، برخوردار باشند و در حقيقت براثر داشتن اين امتيازات است كه اين منصب خطير به آنان واگذار مي گردد.

شما مي توانيد امتيازات لازم را تحت عناوين زير خلاصه كنيد:.

1. مصونيت از گناه و نافرماني خدا؛.

2. مصونيت از خطا و اشتباه در فراگرفتن احكام از خدا و تبليغ آنها در ميان مردم؛.

3. اطلاعات كافي و وسيع درباره مسائلي كه تبليغ آنها به عهده آنان واگذار شده است؛.

4. پيراستگي از روحيات بد و عيوب جسماني كه موجب تنفر مردم و عقيم شدن اثر تبليغ آنان مي شود.

بنابراين لازم است هر يك از اين چهار مطلب مورد بحث قرار گيرد.

چگونه ممكن است يك فرد در برابر گناه معصوم باشد

عصمت، يك صفت نفساني و نيروي دروني است كه دارنده را از فكر و خيال انجام گناه تا چه رسد خود گناه باز مي دارد و به عبارت ديگر، يك حالت خداترسي باطني است كه شخص را در برابر گناه و حتي فكر و تصميم بر انجام گناه بيمه مي كند.

در اين جا اين سؤال پيش مي آيد كه چگونه مي شود يك شخص در برابر تمام گناهان مصونيت پيدا كند، چنان كه نه تنها معصيتي از او سر نزند، بلكه حتي به فكر گناه و نافرماني نيز نباشد. پاسخ اين سؤال اين است كه عصمت و مصونيت در برابر گناه، از شؤون و لوازم علم به مفاسد گناه است، البته اين مطلب، نه به اين معناست كه هر نوع علم به لوازم گناه، پديد آورنده مصونيت و عصمت است، بلكه بايد واقع نمايي علم به اندازه اي قوي و نيرومند باشد كه لوازم و آثار گناه را آن چنان در نظر انسان مجسم و روشن سازد كه انسان لوازم كارهاي خود را با ديده دل، موجود و محقق ببيند. در اين موقع صدور گناه از وى، به صورت يك (محال عادى) در مي آيد. براي تقريب ذهن به مطلب زير توجه فرماييد:.

هر يك از ما در برابر بعضي از اعمال كه به قيمت جان ما تمام مي شود، يك نوع عصمت و مصونيت داريم و اين نوع مصونيت، زاييده علم ما به لوازم اين گونه اعمال است؛ مثلاً هر فرد عاقل و خردمندي كه به حيات و زندگي خود علاقه مند است در برابر هر سم كشنده اي كه نوشيدن آن به قيمت جان انسان تمام مي شود و يا سيم لخت برق كه تماس با آن، انسان را خشك و سياه مي سازد و يا باقيمانده غذاي بيماري كه مبتلا به مرض «جذام) و (برص) است و خوردن آن موجب سرايت بيماري هاي مزبور مي گردد، يك نوع مصونيت و عصمت دارد، يعني انسان هرگز و به هيچ قيمت اين اعمال را انجام نمي دهد و صدور اين اعمال از وي محال عادي است و علت اين مصونيت همان تجسم آثار مرگ بار اين اعمال است و اين آثار چنان در نظر وي مجسم و محقق و از نظر ديده عقل آن چنان مسلم و موجود است كه در پرتو آن فكر اقدام به چنين كارها را در ذهن خود نمي پروراند تا چه رسد كه عملاً به اين كار اقدام نمايد.

/ 161