1. اگر خدا عادل است پس چرا گاه و بي گاه حوادثي رخ مي دهد كه جز زيان و ضرر و كشتن گروهي و زير و رو كردن خانه ها نتيجه اي ندارد، اگر خدا عادل و حكيم است چرا كام شيرين انسان ها را به انواع بلاها و مصيبت ها تلخ مي سازد.2. و اصولاً چرا بايد عاقبت زندگي مرگ باشد و اين هيولاي مهيب هميشه جلو چشم انسان ها باشد.3. از اينها گذشته چرا بايد استعدادهاي انسان ها با هم متفاوت باشد كه يكي در مدت كوتاهي به عالي ترين هدف برسد و در مقابل، ديگري هر چه كوشش كند به جايي نرسد.4. و اشكال ديگر اين كه فقر و بدبختي و گرسنگي كه هميشه دامنگير گروهي از انسان هاست چه خاصيت و حكمتي دارد.
پاسخ اجمالي
در پاسخ اين سؤال ها و اشكال ها مي توان يك جواب اجمالي داد و آن اين كه: هنگامي كه با دليل هاي عقلي و قانع كننده، ثابت شد كه خداوند جهان حكيم و عادل است و هيچ گاه كاري را بر خلاف حكمت انجام نمي دهد و اگر ما در زندگي خود به يك رشته حوادث و رويدادهايي برخورد كرديم كه نتوانستيم حكمت و مصلحت آن را درك كنيم بايد بگوييم: حتماً آنها داراي مصلحت و حكمتي است كه ما به آن پي نبرده ايم.البته اين جواب اجمالي براي كساني كه ايمان محكم و اعتقاد راسخ به خداي متعال و عدالت و حكمت او دارند كافي است، اما براي سايرين بايد خوب توضيح داده شود تا اشكال از ذهن آنان بيرون برود.
پاسخ سؤال اول
داوري درباره بلاها و مصيبت ها و اين كه اين نوع پديده ها جز ضرر و زيان و تباهي و خرابي سود ديگري ندارند بستگي به اين دارد كه وضع عمومي جهان با تمام ابعاد آن براي ما روشن باشد سپس داوري كنيم كه اين پديده جز بدي و ضرر نتيجه ديگري ندارد و واضح است كه چنين احاطه اي بر اوضاع عمومي جهان براي ما ممكن نيست.يك فيلسوف هر چه هم با ديد مطلق و آزاد رويداد مورد نظر خويش را بررسي كند فقط از نقطه مصالح مردم مرز و بوم خود و دريچه زمان خويش مي تواند درباره آن داوري كند و هرگز نمي تواند از زمان مشخص زندگي خود گامي فراتر نهد در حالي كه داوري صحيح در اين موارد، علاوه بر نظر وسيع، نياز به آن دارد كه از علل و انگيزه ها و هم چنين نتايج و مقدمات آن پديده از ازل تا ابد آ گاهي داشته باشد.چه بسا ممكن است كه يك پديده و رويداد از يك بعد كوچك بي فايده و زيان بار جلوه كند، ولي با در نظر گرفتن ابعاد ديگر، در گذشته و آينده مفيد و سودمند باشد.آيا در جهان، فيلسوفي پيدا مي شود كه شعاع يك پديده و رويداد را تا اعماق ازليت و ابديت پيش برد و هر حادثه اي را در مجموع ابعاد زمان و مكان با تمام رگ و ريشه ها و شاخ و برگ هاي آن مورد بررسي قرار دهد و سپس داوري كند كه مثلاً سيل بنيان كني كه به ويراني قسمتي از شهرها منجر مي گردد و گروهي را مي كشد و عده اي را بي خانمان مي سازد سرتاسر زيان بار است.طوفاني در شعاع چند كيلومتري به وجود مي آيد و چند درخت را از جاي مي كند، اگر در علل پيدايش آن دقت كنيم خواهيم ديد كه چه بسا اين طوفان معلول وزش باد مفيد و سودمندي در هزاران هكتار زمين بوده كه قطعات ابر را از سواحل دريا با خود همراه داشته و به بيابان هاي سوزان و سرزمين هاي آماده اي رسانيده است. اگر كمي بالاتر رويم خواهيم ديد كه اين باد در نقطه وسيع تري به صورت نسيم ملايمي بوده كه به روح و روان ساكنان آن جا فرح و شادي بخشيده است.بشر در ارزيابي پديده هاي آفرينش دچار يك نوع خود بيني خاص است و به همه چيز و به هر پديده از عينك سودجويانه خويش مي نگرد. هر گاه حادثه اي به سود او و بستگان و دوستان او بود بي درنگ به وجد و شادي برمي خيزد و اگر فردي مؤمن باشد به شكرانه آن، پيشاني بر خاك مي سايد و در غير اين صورت آن را بلا، آفت، بدبختي و تيره روزي تلقي مي كند.يك چنين داوري بسان درگيري ابرقدرت ها در نقطه اي از جهان مي باشد كه هر گروه و دسته اي آن را از ديده منافع خويش تفسير مي كند، گروهي آن را نعمت و پيروزي و برخي آن را شكست سياسي تلقي مي كنند.از اين بيان روشن گرديد كه تقسيم سطحي پديده ها به خير و شر، علتي جز تنگي نظر و يك بعدي بودن مطالعه و داوري ندارد.اصولاً هر پديده اي را اعم از نيك و بد، زشت و زيبا بايد با نظام جهان سنجيد و آن را جزئي از مجموع جهان آفرينش دانست و سپس درباره آن داوري نمود، چه بسا براي بقاي نظام آفرينش، انفجاري در نقطه اي ضرورت داشته باشد كه از فروريختن نظام گيتي جلوگيري كند، اين انفجار هر چند گروهي را نابود و آبادي هايي را ويران مي كند، اما در عين حال مطابق با حكمت و عدالت پروردگار است.
آثار تربيتي بلاها
بلاها و مصايب در تربيت و پرورش فضايل اخلاقي انسان آن چنان مؤثرند كه كمتر عاملي از نظر تأثير به پايه آن مي رسد، اينك به برخي از آثار ارزنده آن اشاره مي كنيم:.
1. شكوفايي استعدادهاي نهفته.
انسان ها با استعدادهاي گوناگون گام به پهنه هستي مي نهند، ولي براي شكفتگي استعدادهاي نهفته شرايطي لازم است كه اين بذر را در وجود انسان به حركت و جنبش و به تربيت و پرورش در آورد. انسان در پرتو مصايب، قواي دماغي خود را به كار مي اندازد و به قله هاي مرتفع علم و آگاهي مي رسد و اگر سختي ها و محروميت ها نبود هرگز بشر از نردبان علم بالا نمي رفت.بنابراين بايد گفت: مصايب، مشكلات و بلاها، مادر خوش بختي و كانون راحتي است و اگر زندگي دور از آلام و مصايب بود هرگز بشر به راحتي هاي موجود دست نمي يافت.