اكنون بايد ديد كه مقصود از تثليث چيست روشن ترين بيان براي حقيقت تثليث همان است كه در قاموس كتاب مقدس آمده است.مؤلف اين كتاب مي نويسد:.طبيعت خدايي از سه اقنوم (6) متساوي الجوهر مي باشد؛ يعني خداي پدر، خداي پسر و خداي روح القدس. خداي پدر خالق جميع كائنات است به واسطه پسر، و پسر، فادى (7) و روح القدس پاك كننده است؛ ولكن بايد دانست كه اين هر سه اقنوم را يك رتبه و عمل است.اكنون بايد از پيروان اين مذهب پرسيد كه مقصود از اين حرف چيست! آن چه در توضيح اين سخن تصور مي شود دو صورت بيشتر نيست و هيچ كدام از آن دو صورت مناسب مقام ربوبي نمي باشد.1. هر كدام از خدايان سه گانه وجودي مستقل دارند و هر كدام با وجود و تشخيص خاصي خود نمايي مي كنند؛ مثلاً همان طور كه هر يك از افراد انسان در خارج براي خود وجود مستقل دارند و هر كدام داراي شخصيتي هستند هم چنين بگوييم: هر يك از اين سه اقنوم براي خود اصلي و وجودي جداگانه دارند. به عبارت ديگر، يك طبيعت است كه سه فرد دارد و هر فردي خداي تام و مستقل است؛ تثليث به اين معنا همان شرك است كه در ميان مشركان بوده و در مسيحيت به صورت خدايان سه گانه جلوه كرده است.خنده آور است كه بدعت گذاران محافل كليسا اصرار دارند يك چنين تثليث را با توحيد هماهنگ كنند و بگويند او در حالي كه سه تاست يكي است و در عين اين كه يكي است سه تاست.آيا اين توجيه جز تناقض گويي و به اصطلاح (كوسه و ريش پهن) چيز ديگري هست آيا در جهان، فردي پيدا مي شود كه بگويد سه مساوي با يك است.2. تفسير ديگري كه براي تثليث تصور مي شود اين است كه هر كدام از اين سه اقنوم، استقلال نداشته باشند، ولي براثر تركيب و به هم پيوستگي خداي جهان را تشكيل دهند.اشكال اين نوع تفسير اين است كه بنابراين خدا مركب از سه جزء خواهد شد و تركيب، ملازم با احتياج است و احتياج، در ذات خدا راه ندارد.نتيجه اين كه عقيده به سه خدا شرك است و نمي توان گفت سه خدا وجود دارد و در عين حال يك خداست؛ زيرا اين سخن تناقض است و نيز نمي توان گفت يك خداست مركب از سه جزء، زيرا لازمه آن مركب بودن، محتاج بودن خداست و احتياج، با خدا بودن سازش ندارد.
مغالطه كاري
گاهي برخي از مبلغان مسيحي براي توجيه تثليث در عين وحدت، مثال هايي مي آورند كه مغالطه اي بيش نيست و بدين وسيله مي خواهند تناقض گويي خود را صحيح و پا برجا جلوه دهند؛.مثلاً مي گويند: همان طور كه جرم خورشيد، حرارت و نور آن سه چيز است، در عين حال يك خورشيد بيشتر نيست و يا همان طور كه روح انسان، فكر او و كلام او كه از فكرش سرچشمه مي گيرد سه چيز است، ولي در عين حال يكي است، چه مانعي دارد كه ما بگوييم: سه خدا موجود است، حال آن كه يك خدا بيش نيست.اين نوع مثال ها براي اغفال افراد ساده لوح شايد خوب و نتيجه بخش باشد، ولي براي دانشمندان، مغالطه و سفسطه اي بيش نيست؛ زيرا جرم خورشيد با نور و حرارت آن تفاوت زياد دارد؛ جرم خورشيد جسم مخصوصي است مانند اجسام ديگر داراي ابعاد سه گانه، ولي نور و حرارت آن يك نوع انرژي است و در هر ثانيه، خورشيد 000.000.4 تن انرژي نور و حرارت توليد و به سوي فضا روانه مي كند. با اين وضع چگونه مي توان گفت جرم خورشيد و انرژي ها يكي است! و هم چنين در مثال دوم روح انسان حقيقتي است كه فكر، از تجليات و آثار معنوي آن مي باشد، و سخن گفتن، فعاليتِ جسماني بدن است كه پس از تصميم به ابراز فكر از آن استفاده مي كند، فكر در زواياي روح لانه مي گيرد و سخن متكي به دهان و مخارج حروف است كه از طريق تموج به وجود مي آيد. پس چگونه مي توان گفت روح و فكر و سخن يكي است!.
درس 25: خداوند توانا
يكي از صفات آفريدگار جهان (قدرت) و نيز ازنام هاي او (قادر) است و مقصود از قادر بودن خداي متعال اين است كه او بر هر كاري كه انجام آن ممكن بوده و محال ذاتي نباشد توانايي دارد.
دليل هاي قدرت خداوند
قدرت و توانايي خداوند جهان را از راه هايي مي توان اثبات نمود. روشن ترين راه، اين است كه در عجايب و شگفتي هاي جهان خلقت مطالعه و دقت كنيم، زيرا همان طور كه وجود هر پديده اي بر وجود پديدآورنده آن گواهي مي دهد، خصوصيات آن پديده هم مي تواند ما را به صفاتي كه در پديد آورنده آن موجود است راهنمايي كند. از بررسي (شاهنامه) شاهكار ادبي شاعرِ معروف فارسي زبان (فردوسى) به دو چيز مي توان پي برد:.1. اين كه اين اشعار، اثر طبع يك انسان است؛.2. اين كه گوينده اين اشعار، از ذوق ادبي سرشار و قريحه شعري نيرومندي برخوردار بوده است كه در سايه آن توانسته است اين شاهكار حماسي را به وجود آورد.و هم چنين از مطالعه آثار ساير سخنوران و نويسندگان مي توان همين دو نتيجه را گرفت.بنابراين ما از بررسي نظام شگفت انگيز ريزترين موجودات جهان آفرينش، يعني اتم تا عظيم ترين آنها يعني كهكشان ها مي فهميم كه پديدآورنده آنها قادر و توانا بوده و اين موجودات نشانه قدرت و توانايي او مي باشد.گسترش روز افزون علوم، نشان دهنده قدرت خداوند جهان است و هر رشته اي از علوم طبيعي كه مربوط به شناسايي نوعي از موجودات جهان است، بسان سكه اي دو روست كه از يك رو ما را به خصوصيات و قوانين پيچيده آفرينش رهبري مي كند و از روي ديگر به ما مي فهماند كه مبدأ و آفريدگار اين جهان سرشار از قدرت و توانايي است. اگر با تلسكوپي قوي و نيرومند، قدري در صحنه نيلگون آسمان خيره شويم مي بينيم كه جهان عظيم كهكشان ها، ستارگان، خورشيدها و ماه ها همگي در اين فضاي بي كران شناورند، اينها همگي روشنگر قدرت عظيم آفريننده جهان است.