درس 44: نارسايي هاي علوم انساني در زمينه اقتصاد و اخلاق - عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لغزش هاي نابخشودني

اگر خطا و اشتباه بشر، منحصر به مسائلي بود كه چندان ارتباطي با سعادت وي نداشت در اين فرض ممكن بود كه كسي درباره لزوم بعثت پيامبران شك و ترديد به خود راه دهد، مثلاً اگر اشتباه وي مربوط و منحصر به مسائل فلكي و فواصل ستارگان، حركت و سكون زمين، مقدار سير نور، شماره سحابي ها و كهكشان ها، تعداد عناصر و... بود و در مسائل مربوط به سعادت، مصون از خطا بود جا داشت لزوم بعثت را انكار كنيم؛ زيرا در اين صورت بشر با پاي خود و با بال هاي انديشه و پرهاي دانش، به هدفي كه براي آن آفريده شده بود مي رسيد، زيرا فرض اين است كه اشتباه او منحصر به مسائلي است كه با سعادت وي ارتباط ندارد، ولي متأسفانه بشر در مسائلي اشتباه مي كند كه با سعادت واقعي حتي زندگي مادي او به طور مستقيم ارتباط دارد. او در مسأله خداشناسي كه اساس هر نوع سعادت است دچار لغزش مي گردد كه نه تنها حيات معنوي او را به خطر مي افكند، بلكه بر اثر انحراف از جاده توحيد تيشه به ريشه حيات مادي او نيز مي زند.

امروز ملت هند در برخي ايالت ها با گرسنگي و قحطي دست به گريبان است، در حالي كه گاوهاي به اصطلاح مقدس هر جا كه بخواهند آزادانه مي گردند و براثر افكار عمومي غلط، كسي جرأت ندارد كه درباره آنها سخن بگويد. افكار غلط درباره گاوهاي مقدس آن چنان آنان را بيچاره و زبون ساخته كه هزاران نفر در طول سال در اين كشور پهناور از گرسنگي جان مي سپارند، ولي هيچ كس جرأت نمي كند كه از گوشت آنها سد جوع نمايد و به اصطلاح موجود (دانى) را فداي (عالى) نمايد.

روزي كه دولت هند اعلام كرد كه در آن كشور براي حفظ جان انسان ها از گوشت گاو به مقدار ضرورت استفاده شود، هيجان بي سابقه اي سراسر هند را فراگرفت و نزديك بود كابينه سقوط كند، از اين رو دولت بر اثر فشار افكار عمومي سخن خود را پس گرفت.

هنوز بشر متمدن يا به تعبير صحيح تر جامعه ماشينى، مشكل (نژاد) را كه الفباي تز (زندگي مسالمت آميز) است به طور صحيح حل نكرده و هر روز در گوشه و كنار دنيا سيلابي از خون بر سر اين موضوع جاري مي گردد و اعتصاب هاي دامنه داري به وجود مي آيد.

هنوز صدها ميليون بشر در سرزمين هند (موزه مذاهب) اجرام آسماني و گاوان مقدس را مي پرستند تا آن جا كه اگر گاوي بر سر راه قطار بخوابد، هيچ مقامي حق ندارد به مقام رفيع گاو اهانت كرده آن را از جاي خود بلند كند، بلكه بايد قطار آن قدر صبر كند كه معبود مسافران با كمال ميل و رغبت و آزادي از ميان خط برخيزد.

هنوز در كشور صنعتي ژاپن، براي هر رويدادي خدايي مي انديشند و پيكرهايي را كه حاكي از صورت خيالي آن خدايان دروغين است مي پرستند، تا آنجا كه دختران دم بخت براي شوهريابى، بت هاي مخصوص را پرستش مي كنند و تصور مي كنند كه آن بت ها خداي شوهر رسان آنها هستند.

اين است وضع خداشناسي و معارف الهي در عصر فضا و قرن اتم، آن هم پس از بعثت هزاران رهبر آسماني و بي ترديد اگر پيامبراني برانگيخته نمي شدند و پيكار پي جويانه اي را در راه مبارزه با بت پرستي آغاز نمي كردند معلوم نبود وضع مردم در موضوع (خداشناسى) به كجا منتهي مي شد.

جاي گفتگو نيست كه اگر مجاهدات سربازان مكتب توحيد و آموزگاران آسماني در سوق دادن مردم به معارف الهي نبود، مشعل توحيد در هيچ نقطه اي از نقاط جهان روشن نمي گشت.

هرگاه برخي از نوابغ جهان مانند سقراط، افلاطون، ارسطو و ... از طريق فكر و نظر، به خدا راه پيدا كرده اند و بدون الهام از مكتب پيامبران به شاهراه توحيد رسيده اند نمي تواند مقياس قضاوت و داوري در مسأله لزوم بعثت باشد، زيرا ملاك در اين مسأله نوع مردم هستند نه افراد استثنايى. گذشته از اين، خرد نوابغ به اصل وجود خدا پي مي برد و اما در مورد صفات خدا و آن چه كه شايسته ذات اوست و آن چه كه بايد از آن پيراسته گردد، نمي توانند به صورت كامل به آن دست يابند و هم چنين فروغ هدايت پيامبران آسماني مخصوص به زمان و مكان خاصي نيست، بلكه از روزي كه بشر در روي زمين گام نهاده و داراي عقل و شعور شده و قابليت تكليف و كسب فيض از مقام سفيران الهي را پيدا كرده است، آموزگاران وحي و رجال آسماني براي هدايت و راهنمايي او گماشته شده اند و از اين جهت هيچ بعيد نيست كه حتي ايمان و خداشناسي اين گروه از نوابغ، در پرتو تعاليم پيامبران پيشين بوده است كه شعاع آن تا سرزمين يونان گسترش پيدا كرده و فروغش آن جا را نيز در بر گرفته است.

درس 44: نارسايي هاي علوم انساني در زمينه اقتصاد و اخلاق

نارسايي دانش بشر، منحصر به مسائل مبدأ و معاد و خدا و صفات او نيست، تا تصور شود بشر در ديگر قسمت هاي زندگي از ارشاد و راهنمايي پيامبران بي نياز است، بلكه دامنه جهل و بي اطلاعي وي بسياري از مسائل اخلاقي و اجتماعي و اقتصادي كه پايه هاي سعادت دنيوي او را تشكيل مي دهند كشيده شده است و افكار متضاد مكتب هاي گوناگون روشنگر نياز وي به علومي است كه مولود عقل انساني نبوده و از افق فكر او بيرون باشد. براي روشن شدن مطلب نمونه هايي را ياد آور مي شويم:.

1. جاي گفتگو نيست كه اساس زندگي مادى، استقرار يك سيستم اقتصادي در اجتماع است كه ضامن سعادت جامعه و حافظ حقوق افراد آن باشد، ولي هنوز بشر با اين ترقيات شگرف صنعتي در تشخيص الفباي آن، چنان حيران و سرگردان است كه اجتماع كنوني را به دو بلوك شرق و غرب، آن هم بر اساس دو اقتصاد متضاد و مباين (كمونيسم) و (كاپيتاليسم) تقسيم نموده است، در صورتي كه ميان هر دو گروه دانشمنداني وجود دارد كه خود را عالي ترين رهبر اقتصادي و مكتب خود را بهترين مكتب اقتصاد مي دانند و هر دو گروه براي اثبات استواري (تز) خود دلايلي دارند و آنها را به وسيله هزاران كتاب و رساله به جهانيان عرضه داشته اند، با اين وصف هنوز تشخيص اقتصاد صحيح براي بشر به صورت (معماي لاينحل) و كلاف سردرگمي در آمده است.

آيا با اين وضع مي توان گفت كه عقل و دانش بشر، مي تواند او را به هدفي كه براي آن آفريده شده است رهبري كند، يا بايد در پيمودن اين راه از هدايت ديگري كه آن را (هدايت تشريعى) مي ناميم الهام گرفته نقص و كمبود خود را از اين طريق جبران نمايد.

2. ارزش هاي اخلاقى، اساس زندگي انساني است و ملتي كه فاقد اخلاق است، فاقد همه نوع كمال انساني است، ولي هنوز بشر عصر ماشين نتوانسته يك مكتب اخلاقي منظم كه بيانگر اصول صحيح اخلاق باشد به جهان عرضه كند، بلكه در تشخيص اصول و الفباي آن، چنان دچار اختلاف و آشفتگي است كه گروهي كه تا هفتاد سال بر يك سوم جهان حكومت مي كردند و البته اكنون معظم اين طرز تفكراز هم فرو پاشيده است اخلاق انساني را چنين تفسير مي كردند:.

(هرچه به هدف كمك كند همان اخلاق است!).

طبق اين تفسير هر قتل، جنايت و خراب كاري كه به انقلاب (پرولتاريايى) كمك كند و سبب شود كه جامعه هاي سرمايه داري به سوي (كمونيسم) كشيده شوند فضيلت اخلاقي و عمل انساني شمرده مي شود اگرچه موجب قتل ميليون ها انسان بي گناه و انهدام و نابودي صدها مؤسسه كه وسيله تأمين زندگي هزاران رنجبر است باشد!.

شايد شما از شنيدن اين مطلب تعجب كنيد كه گروهي در جهان معتقد بودند: (هر نقشه و حيله اي كه به انقلاب كارگري و هدف حزبى، كمك كند عين اخلاق است و به اصطلاح (الغايات تبرر الوسائل) وصول به هدف، استعمال هر نوع وسيله را مباح مي سازد، و امروزه كه چنين نظامي از ظلم فرو پاشيده ممكن است با شگفتي به خود بگوييد: آيا به راستي ميان ملل متمدن و درس خوانده يك چنين مكتب اخلاقي با فضيلتي وجود داشته است، و يا هم اكنون نيز در بعضي جاها وجود دارد.

براي رفع تعجب شما جمله هاي زير را از يكي از پايه گذاران اين حزب نقل مي كنيم:.

(لنين) مي گويد:.

/ 161