درس 111: آيا انسان علاوه بر تن، روح مجرد از ماده دارد
موضوع مهم در معاد، اثبات روح و روان مجرد و پيراسته از ماده است به اين معنا كه انسان تركيبي است از دو جزء:.1. بدن و تن كه براي خود نظام و تشكيلات خاصي دارد.2. روح و روان كه پيراسته از ماده است و با آن، نوعي اتحاد و همراهي دارد و پس از مرگ نيزباقي و پايدار است و ازبين نمي رود.اثبات روح و روان به اين شكل از خصايص مكتب الهي است، در حالي كه در مكتب مادي وجود روح به اين معنا كاملاً مورد انكار است.
دلايل مادي ها بر مادي بودن روح
روح ازنظر آنان، اثر انسجام مادي بدن و نتيجه فعل و انفعال اجزاي آن در يك ديگر است و به گفته آنان ازتركيب ماده بدن مخصوصاً سلسله اعصاب و مواد خاكستري مغز، شعور و ادراكي به نام روح تجلي مي كند و موضوع روح و روحيات، پديد مي آيد. همان طور كه از كبد، صفرا و از غدد فكى، بزاق ترشح مي كند هم چنين ازانسجام اجزاي بدن و ارتباط آنها با يك ديگر، شعور و ادراك، شادي و غم و حب و بغض ... تجلي مي كند.در اين مكتب، روح اثر شيميايي ماده است نه موجودي است مجزا وجداگانه كه سنخ آن غير از سنخ بدن باشد.دلايل مادي ها بيش از اين نيست و مي گويند: در مواقع تجلي شعور و تفكر، مغز از خود فعاليت بيشتري نشان مي دهد و هرگاه به مغز و يا قسمتي از آن آسيبي رسيد، انسان تفكر صحيح خود را از دست مي دهد و اگر قسمتي از مغز انسان برداشته شود چه بسا برخي از امور مربوط به ادراك و تفكر و يا حافظه را از دست بدهد و هم چنين....
پاسخ
اين تجارب بيش از اين نمي رساند كه اعصاب و مواد خاكستري مغز، وسيله اي براي شعور انساني است و در عملِ ادراكِ، دخالت دارند و اما اين كه حقيقت روح، همين فعل و انفعال فيزيكي و شيميايي است، هرگز گواه آن نيست و آن را ثابت نمي كند؛ زيرا دلايل تجربي نيز چنين احتمالي را نفي نمي كند كه اعصاب و مواد خاكسترىِ مغز براي فعاليت روح و روان ابزار و شرايط باشند.اگر دلايل مدعيان تجرد روح كه در فلسفه اسلامي صدرالمتألهين، به دلايل ده گانه معروف است به روشني ثابت كرد كه روح پيراسته از ماده است، اين نوع تجارب و آزمايش ها در عين صحت، با تجرد روح منافاتي نخواهد داشت، زيرا مدعيان تجرد روح و روان، همگي مي گويند: روح انسان به بدن، تعلق تدبيري دارد و سلول هاي مغز، اعصاب و فعل و انفعال هاي شيميايي مغز همگي وسيله و ابزار روح به شمار مي روند و روح كارهاي خود را به وسيله بدن انجام مي دهد، از اين جهت مانع ندارد كه مغز و سلسله اعصاب ابزار آگاهي او باشد.بنابراين دانشمندان مادي هرچه از علوم مادي كمك بگيرند و آزمايش هاي خود را دو چندان سازند بيش ازاين نتيجه نخواهند گرفت كه مغز و اعصاب و ديگر اعضاي حساس بدن، در تحقق ادراك و بقاي حيات، نقش مؤثري دارند، اما آيا حقيقت روح و روان انسان، همين ابزار و آثار شيميايي و فيزيكي آنهاست، هرگز از اين تجربيات چنين نتيجه اي به دست نمي آيد.براي اثبات روح و اين كه انسان علاوه بر تن، داراي روح و رواني است كه با مرگ بدن ازميان نمي رود، دو راه در اختيار داريم:.الف) دلايل عقلي و فلسفى؛.ب) دلايل تجربي و آزمايش.دلايل تجربي اثبات روح و روان، فراوان است:.1. خواب هاي راستين؛.2. نهان بيني يا تبادل افكار؛.3. روشن بيني و يا آگاهي ازحوادث دور از زمان و مكان؛.4. اسپري تيسم يا ارتباط با ارواح؛.5. ظاهر كردن ارواح در جلسات ارتباط با ارواح؛.6. مشاهده روح و روان در خارج ازبدن؛.7. كارهاي خارق العاده مرتاضان؛.8 . وسيله غير از هادي و راهنماست.ولي ما در اين جا فقط به يكي از دليل هاي تجربي كه خواب هاي راستين باشد اكتفا مي كنيم.