درس 111: آيا انسان علاوه بر تن، روح مجرد از ماده دارد - عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در گروه نخست، مقتضيات سعادت و خوش بختي در پرتو ايمان و عمل صالح فراهم گرديده است اگر زندگي اين گروه در همين جا خاتمه يابد و در برابر عوامل سعادتي كه در اين جهان كسب كرده اند به كمال ديگري كه غايت و هدف اين عوامل است، نرسند نتيجه اين مي گردد كه وجود اين عوامل مورد اعتنا قرارنگيرند و ساحت خداوند حكيم كه همه كارهاي او حكيمانه و دور از لغو است از چنين كاري پيراسته مي باشد.

به عبارت ديگر، ايمان و عمل نيك، در روح انسان كمال معنوي مي آفريند و اين كمال براي خود حيات و زندگي مناسب، لازم دارد و اگر روح به اين حيات مناسب نرسد، نتيجه اين مي گردد كه وجود آن كمال در روح انسان عاطل و باطل شود.

روشن تربگويم: اين كمال معنوي كه نتيجه ايمان و عمل صالح است علتي است و براي خود تقاضايي دارد حتماً بايد به مقتضاي خود كه ما آن را حيات اخروي و زندگي مناسب مي ناميم برسد و اگر پرونده حيات انسان با بودن چنين مقتضي ها و علت ها بسته شود و به دنبال علتى، معلولي نيايد، نتيجه اين مي شود كه وجود اين علل و مقتضي ها لغو و بيهوده بوده و چيزي بر وجود آنها مترتب نگردد.

گروه فاسد و تبهكار كه نه از ايمان صحيح و انديشه پاك بهره اي دارند و نه از نظر عمل و كار از برنامه صحيحي پيروي مي كنند و در زندگي جز ارضاي غرايز حيواني و ابراز قدرت بر ضعيفان و ناتوانان هدفي ندارند؛ در اين گروه عوامل شقاوت و بدبختي پي ريزي گرديده است و بايد اين عوامل به هدف و نتيجه خود برسند. ناديده گرفتن اين مقدمات و بسته شدن پرونده زندگي در اين جهان مانند تعطيل كردن سازمان علل و مقتضيات است. اگر بخواهيم وجود اين علل و مقتضي ها در سازمان هستي لغو و بيهوده نباشد، بايد به چيزي كه به دنبال آن هستند برسند و در غير اين صورت وجود آنهالغو و عاطل خواهد بود.

اين برهان را مي توان در دو كلمه خلاصه كرد:.

1. اعتقاد و عمل هر اعتقاد و هر عملي مي خواهد باشد در روح انسان كمال و يا خصوصيتي را مي آفريند كه براي خود، تقاضايي دارد و اين تقاضا كه همان كمال مطلوب روح است چون در اين جهان نيست بايد در عالم ديگر باشد و اين همان است كه ما نام آن را حيات اخروي مي گذاريم.

2. وجود اين علل و مقتضيات نبايد ناديده گرفته شوند و بايد به آنها ترتيب اثر داده شود، زيرا در غير اين صورت نتيجه اين مي گردد كه وجود آنها در سازمان خلقت لغو و بيهوده باشد، شايد آيه زير در قرآن مجيد اشاره به اين دليل و برهان باشد:.

اَم نَجعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحاتِ كَالمُفسِدينَ فِي الاَرضِ ام نَجعَلُ المُتَّقينَ كَالفُجّار؛(3).

آيا ما گروهي را كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند مانند افراد مفسد و تبهكار قرار مي دهيم، آيا ما پرهيزگاران را مانند فاجران قرار مي دهيم.

درس 111: آيا انسان علاوه بر تن، روح مجرد از ماده دارد

موضوع مهم در معاد، اثبات روح و روان مجرد و پيراسته از ماده است به اين معنا كه انسان تركيبي است از دو جزء:.

1. بدن و تن كه براي خود نظام و تشكيلات خاصي دارد.

2. روح و روان كه پيراسته از ماده است و با آن، نوعي اتحاد و همراهي دارد و پس از مرگ نيزباقي و پايدار است و ازبين نمي رود.

اثبات روح و روان به اين شكل از خصايص مكتب الهي است، در حالي كه در مكتب مادي وجود روح به اين معنا كاملاً مورد انكار است.

دلايل مادي ها بر مادي بودن روح

روح ازنظر آنان، اثر انسجام مادي بدن و نتيجه فعل و انفعال اجزاي آن در يك ديگر است و به گفته آنان ازتركيب ماده بدن مخصوصاً سلسله اعصاب و مواد خاكستري مغز، شعور و ادراكي به نام روح تجلي مي كند و موضوع روح و روحيات، پديد مي آيد. همان طور كه از كبد، صفرا و از غدد فكى، بزاق ترشح مي كند هم چنين ازانسجام اجزاي بدن و ارتباط آنها با يك ديگر، شعور و ادراك، شادي و غم و حب و بغض ... تجلي مي كند.

در اين مكتب، روح اثر شيميايي ماده است نه موجودي است مجزا وجداگانه كه سنخ آن غير از سنخ بدن باشد.

دلايل مادي ها بيش از اين نيست و مي گويند: در مواقع تجلي شعور و تفكر، مغز از خود فعاليت بيشتري نشان مي دهد و هرگاه به مغز و يا قسمتي از آن آسيبي رسيد، انسان تفكر صحيح خود را از دست مي دهد و اگر قسمتي از مغز انسان برداشته شود چه بسا برخي از امور مربوط به ادراك و تفكر و يا حافظه را از دست بدهد و هم چنين....

پاسخ

اين تجارب بيش از اين نمي رساند كه اعصاب و مواد خاكستري مغز، وسيله اي براي شعور انساني است و در عملِ ادراكِ، دخالت دارند و اما اين كه حقيقت روح، همين فعل و انفعال فيزيكي و شيميايي است، هرگز گواه آن نيست و آن را ثابت نمي كند؛ زيرا دلايل تجربي نيز چنين احتمالي را نفي نمي كند كه اعصاب و مواد خاكسترىِ مغز براي فعاليت روح و روان ابزار و شرايط باشند.

اگر دلايل مدعيان تجرد روح كه در فلسفه اسلامي صدرالمتألهين، به دلايل ده گانه معروف است به روشني ثابت كرد كه روح پيراسته از ماده است، اين نوع تجارب و آزمايش ها در عين صحت، با تجرد روح منافاتي نخواهد داشت، زيرا مدعيان تجرد روح و روان، همگي مي گويند: روح انسان به بدن، تعلق تدبيري دارد و سلول هاي مغز، اعصاب و فعل و انفعال هاي شيميايي مغز همگي وسيله و ابزار روح به شمار مي روند و روح كارهاي خود را به وسيله بدن انجام مي دهد، از اين جهت مانع ندارد كه مغز و سلسله اعصاب ابزار آگاهي او باشد.

بنابراين دانشمندان مادي هرچه از علوم مادي كمك بگيرند و آزمايش هاي خود را دو چندان سازند بيش ازاين نتيجه نخواهند گرفت كه مغز و اعصاب و ديگر اعضاي حساس بدن، در تحقق ادراك و بقاي حيات، نقش مؤثري دارند، اما آيا حقيقت روح و روان انسان، همين ابزار و آثار شيميايي و فيزيكي آنهاست، هرگز از اين تجربيات چنين نتيجه اي به دست نمي آيد.

براي اثبات روح و اين كه انسان علاوه بر تن، داراي روح و رواني است كه با مرگ بدن ازميان نمي رود، دو راه در اختيار داريم:.

الف) دلايل عقلي و فلسفى؛.

ب) دلايل تجربي و آزمايش.

دلايل تجربي اثبات روح و روان، فراوان است:.

1. خواب هاي راستين؛.

2. نهان بيني يا تبادل افكار؛.

3. روشن بيني و يا آگاهي ازحوادث دور از زمان و مكان؛.

4. اسپري تيسم يا ارتباط با ارواح؛.

5. ظاهر كردن ارواح در جلسات ارتباط با ارواح؛.

6. مشاهده روح و روان در خارج ازبدن؛.

7. كارهاي خارق العاده مرتاضان؛.

8 . وسيله غير از هادي و راهنماست.

ولي ما در اين جا فقط به يكي از دليل هاي تجربي كه خواب هاي راستين باشد اكتفا مي كنيم.

/ 161