اعتراف به وحي كه اساس تصديق نبوت پيامبران است ما را بر آن مي دارد كه امكان وجود چنين ادراكي را ارزيابي كنيم.ممكن است گفته شود: نتيجه بحثِ پيش اين شد كه پيامبران آسماني داراي دستگاه گيرنده مرموزي هستند كه مي توانند به وسيله آن با مبدأ آفرينش و يا سفيران وي (فرشتگان) ارتباط بر قرار كنند و به عبارت روشن تر، يك نوع ادراك و حس علمي است كه با آن مي توانند در هر نقطه اي كه قرار دارند بدون ابزار مادي از جهان غيب گزارش دهند و اخبار و پيام هاي آن جا را دريافت نمايند.در اين صورت اين سؤال پيش مي آيد كه آيا چنين حسي امكان دارد، و اگر امكان دارد چرا در انسان هاي ديگر از چنين حسي خبري نيست.پاسخ در امكان چنين حسي كافي است كه علم و فلسفه آن را مردود نشمرده است، ولي چرا همه انسان ها داراي چنين ادراك مرموزي نيستند، چندان سؤال موجهي نيست. زيرا لزومي ندارد اگر حسي در فردي پيدا شد در همه افراد نيز وجود داشته باشد.حواس پنج گانه از عمومي ترين حواس انسان است، ولي افرادي پيدا مي شوند كه فاقد يك يا دو و يا چند حس مي باشند. آيا اين افراد حق دارند، دارندگان حواس پنج گانه را به باد انتقاد بگيرند و حسي را كه خود فاقد آن هستند رد و نفي كنند.نوابغ جهان داراي شعور و ادراك خاصي در حل مسائل و مشكلات مي باشند، آيا افراد معمولي به خود حق مي دهند كه وجود چنين ادراك و شعوري را در آنان انكار نمايند.تمايلات جنسي كمالي است كه در نهاد همه انسان ها، (بالقوه) وجود دارد، ولي فصل رشد و نمو آن دوران بلوغ است و گاهي افرادي بر اثر يك سلسله عوامل ناگوار براي هميشه از آن محروم مي گردند. آيا چنين افرادي حق دارند به انكار چنين احساسي برخيزند.روان شناسان قديم و جديد مي گويند: در پس پرده وجود انسان، مرتبه اي وجود دارد كه اگر روزنه اي به سوي آن باز شود چنان كه گاهي در اهل رياضت اتفاق مي افتد، بسياري از اسرار پنهاني براي او مكشوف مي گردد.بنابراين، انتظار اين كه اگر حسي در فردي يا افراد خاصي پيدا شد بايد در همه افراد وجود داشته باشد بسيار انتظار بي جايي است، حتي در حيوانات نيز يك چنين تفاوتي به چشم مي خورد.شب پره، داراي حس خاصي است با اين كه چشم درستي ندارد پيش از برخورد به مانع، وجود آن را با دقت و مهارت زياد حس مي كند و راه خود را كج مي نمايد. حس (مانع شناسى) اين پرنده به اندازه اي نيرومند است كه از پرپيچ ترين راه ها مي گذرد، اما هرگز به مانعي برنمي خورد.بسياري از حيوانات پيش از ريزش برف و باران، نزول آن را احساس مي كنند و با اين كه هوا صاف است موقع خواب، به نقطه اي پناه مي برند كه باران گير نباشد.بسياري از جانوران وقوع زلزله راپيش بيني كرده قبل از وقوع حادثه نعره هاي جگرخراشي مي كشند و گاهي درهاي (طويله) را شكسته به بيابان ها مي دوند. برخي جان داران در فصل تابستان از شدت سرماي زمستان سال آگاه مي گردند و فعاليت هاي خود را براي حفاظت خويش و فراهم ساختن توشه زمستان، افزايش مي دهند. استاد (ميلين ادوارد) استاد دانشگاه سربن درباره حشره اي به نام (اكسيكلوپ) چنين مي نويسد:.اين حشره، تنها زندگي مي كند و بلافاصله پس از تخم گذاري مي ميرد. وقتي احساس كرد كه دوران تخم گذاري اش رسيده سراغ قطعه چوبي مي رود و آن را سوراخ مي كند. سپس به دنبال شكوفه گل ها و برگ هاي شكري رفته، اطراف سوراخ را با آنها مي پوشاند و يك تخم مي گذارد، سپس تراشه اي را به صورت خميري درمي آورد و آن را به صورت سقف بر روي آن تخم مي گذارد و آن را با برگ هاي مزبور مي پوشاند. باز روي آن، تخم گذارده و به همان ترتيب اين كار را ادامه مي دهد تا تخم گذاري تمام شود و در همان وقت نيز جان مي سپارد.هنگامي كه نوزادان سر از تخم درآوردند، به صورت كرم بي بالي هستند كه قدرت دفاع از خود ندارند و تا مدت يك سال نمي توانند براي خود غذايي تهيه كنند، اين وضع ايجاب مي كند كه نوزادان اين حشره، در نقطه اي آرام و محكم يك سال تمام زندگي كنند.اين عمل حاكي است كه مادر آنها بسياري از مسائل زندگي نوزادان خود را مي داند و آن را درك مي كند، در صورتي كه اين حس در همه جانوران و حيوانات وجود ندارد. (7) .موريانه از وجود سيماني محكم و استوار آ گاهي دارد، كه بشر هنوز به آن دست نيافته است.تمام اين مثال ها براي اين است كه هرگز نبايد انتظار داشته باشيم كه تمام افراد انسان و يا حيوان از نظر احساس و ادراك يك سان باشند و اگر فردي يا افرادي داراي شعور خاصي گرديدند افراد ديگر نيز مشابه آن را داشته باشند. .
درس 53: وحي از نظر لغت و قرآن
هر نوع ادراك سري و پنهاني را از نظر لغت (وحى) مي گويند و اگر به آهسته سخن گفتن (وحى) مي گويند، از اين نظر است كه گوينده به طور سري مي خواهد مخاطب را از مقصد خود آگاه سازد و ديگري متوجه نگردد.در قرآن مجيد اين لفظ در معاني گوناگوني به كار رفته است، ولي همه اين معاني به ريشه واحدي كه بيان گرديد برمي گردند. اينك برخي از اين معانى:.1. آشنا ساختن موجودات به وظايف خود به طوري كه هر موجودي به وظيفه تكويني خود عمل كند؛ مانند:.فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَمواتٍ في يَومَينِ وَ اَوحي في كُلّ سَماءٍ اَمرَها ؛ (8) .آنها را در ظرف دو روز به صورت هفت آسمان قرار داد و وظيفه هر آسماني را برعهده آن نهاد. واز اين طريق هر آسماني به وظايف خود آشنا گرديد.