درس 93: آيات قرآن و احاديث، امام را تعيين كرده است - عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ولي وقتي ما صفحات تاريخ زندگي پيامبر را ورق مي زنيم نه چنين تصريح و سخني از پيامبر مي شنويم و نه تمريني از او مشاهده مي كنيم.

اگر موضع گيري پيامبر درباره مسأله حكومت براساس شورا بود، چرا نظريه خود را در كتاب و سنت بيان نكرد و چرا يك بار هم رئيسي را ازطريق شورا برنگزيد.

طرح سوم) پس ازابطال اين دو فرضيه، راه سومي بيش باقي نيست و آن اين كه پيامبربراي حفظ و صيانت دين خويش راه وصايت و تعيين جانشين را برگزيده باشد. اين نظر همان است كه با نگرش شيعه كاملاً موافق است و شيعه معتقد به آن مي باشد و دلايل نقلي هم كه در درس هاي آينده خواهيم خواند اين نظريه را به روشني ثابت مي كند.

درس 93: آيات قرآن و احاديث، امام را تعيين كرده است

در بحث هاي پيشين، درباره مسأله لزوم نصب امام و تعيين رهبر معصوم و آگاه، سخن گفته شد و اينك ادله سمعي و نقلي را كه از پيشواي اسلام، پيامبر گرامي در موضوع رهبرى، به ما رسيده است مورد بررسي قرار مي دهيم.

ادله ياد شده بر دودسته اند:.

1. آيات قرآن مجيد؛.

2. احاديث متواتر از پيامبر گرامي اسلام ْ.

از ميان آيات، دو آيه را مورد بررسي قرار مي دهيم، كه دلالت آنها بر تعيين امام علي بن ابي طالب (ع)، براي رهبرى،واضح و آشكار است:.

الف) آيه انذار

وَ اَنذرِ عَشيرَتَكَ الاَقَرَبينَ، وَ اخفِض جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤمِنينَ، فَاِن عَصَوكَ، فَقُل اِنّي بَرى ء مِما تَعمَلُونَ؛(13).

بستگان نزديك خود را از عذاب بيم ده، پر و بال پر مهر و مودت خود را بر سر افراد با ايمان پايين بياور (و نسبت به آنان ابرازعلاقه و محبت كن) و اگر با تو از در مخالفت وارد شدند، بگو: من از كارهاي (بد شما)بيزارم.

وحي الهي در كوه حرا بر قلب پيامبر، نازل گرديد و او را به مقام نبوت و رسالت مفتخر ساخت، رسالتي كه بايد در سطح جهاني پياده گردد و تمام ملل روي زمين زير پرچم آن در آيند. فرشته وحي اگرچه او را به اين مقام رساند،ولي نقطه شروع كار و وقت تبليغ و رساندن رسالت را به مردم معين نكرد، از اين نظر پيامبر به مدت سه سال، از دعوت عمومي خود داري كرد و تنها از رهگذر تماس هاي خصوصي با افراد قابل و شايسته، توانست گروه كمي را به آيين خويش هدايت كند.

پس ازگذشت سه سال، پيك الهي فرا رسيد و به وي فرمان داد كه دعوت همگاني خود را از طريق خويشاوندان و بستگان آغاز كند و با آيه زير او را مورد خطاب قرار داد و گفت: (وَ اَنذِر عَشيرَتَكَ الاَقرَبين).

دعوت خويشاوندان، براي نقطه شروع انتخاب شد، زيرا اگر نزديكان يك رهبر الهي يا اجتماعي به او ايمان بياورند و از او پيروي بكنند، دعوت او درباره ديگران مؤثرتر واقع مي شود، زيرا نزديكان انسان، پيوسته بر اسرار، رازها و ملكات خوب و بدِ وي كاملاً واقف و مطلع هستند.

از اين رو، پيامبر به على(ع)دستور داد كه 45 نفر از شخصيت هاي بزرگ بني هاشم را براي ضيافت ناهار، دعوت كند و غذايي از گوشت همراه با شير آماده سازد.

مهمانان همگي در وقت معين، به حضور پيامبرشتافتند و پس ازصرف غذا، (ابولهب) عموي پيامبر با سخنان سبك خود، مجلس را از آمادگي براي طرح سخن و تعقيب هدف انداخت و جلسه بدون اخذ نتيجه به پايان رسيد و مهمانان پس از صرف غذا و شير، خانه رسول خدا را ترك گفتند.

پيامبر تصميم گرفت كه فرداي آن روز، ضيافت ديگري ترتيب دهد و همه آنان را جز (ابولهب) به خانه خود دعوت كند. باز علي (ع)به دستور پيامبر، غذا و شير آماده كرد و از شخصيت هاي برجسته و شناخته شده بني هاشم براي صرف ناهار و استماع سخنان پيامبردعوت به عمل آورد. مهمانان همگي در موعد مقرر حاضر شدند و (پيامبر) پس از صرف غذا، در آن مجمع بزرگ كه شخصيت هاي بني هاشم، گرد آمده بودند، براي دعوت خويشاوندان به آيين توحيد و رسالت خويش، به پا خواست و سخنان خود را چنين آغاز كرد:.

به راستى، هيچ گاه راهنماي مردم، به آنان دروغ مي گويد.

به خدايي كه جز او خدايي نيست، من فرستاده او به سوي شما و عموم جهانيان هستم.

هان! آگاه باشيد! همان گونه كه مي خوابيد، مي ميريد و هم چنان كه بيدار مي شويد، (روزرستاخيز) زنده خواهيد شد. نيكوكاران، به پاداش اعمال و بدكاران به كيفر كردار خود مي رسند و بهشت جاويدان براي نيكوكاران و دوزخ هميشگي براي بدكاران آماده است.

هيچ كس از مردم، براي كسان خود، چيزي بهتر از آن چه من براي شما آورده ام، نياورده است. من خير دنيا و آخرت براي شما آورده ام. خدايم به من فرمان داده كه شما را به توحيد و يگانگي وي و رسالت خويش، دعوت كنم. چه كسي از شما مرا در اين راه كمك مي كند تا برادر و وصي و نماينده من در ميان شما باشد.

او اين جمله را گفت و مقداري مكث نمود تا ببيند كدام يك از آنان به نداي او پاسخ مثبت مي گويد. در اين هنگام سكوت آميخته با بهت و تحير، بر مجلس حكومت مي كرد و همگي سر به زير افكنده و در فكر فرو رفته بودند.

ناگهان علي (ع)كه سن او در آن روز، از شانزده سال تجاوز نمي كرد، سكوت را درهم شكست و برخاست، روبه پيامبر كرد و گفت:.

اي پيامبر خدا! من تو را در اين راه ياري مي كنم.

سپس دست خود را به سوي پيامبر دراز كرد تا دست او را به عنوان پيمان فداكاري بفشارد. در اين زمان، پيامبر دستور داد كه علي (ع)بنشيند و بار ديگر گفتار خود را تكرار كرد. باز علي (ع)برخاست و آمادگي خود را اعلام كرد. اين بار نيز پيامبر به وي دستور داد كه بنشيند. در مرتبه سوم نيز همانند دو مرتبه پيشين، جز على(ع)كسي برنخاست و تنها او بود كه پشتيباني خود را ازهدف مقدس پيامبر اعلام كرد. در اين هنگام پيامبر، دست خود را بر دست علي (ع)زد و جمله تاريخي خود را درباره وي بيان كرد و فرمود:.

هان! اي خويشاوندان و بستگان من! بدانيد كه علي برادر، وصي و خليفه من در ميان شماست.

بنا به نقل سيره حلبى، دو لفظ ديگر نيزافزود و گفت:.

و وزير و وارث من نيزمي باشد.

/ 161