خدا و معاد (3) - عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خدا و معاد (3)

درس 116: كيفيت معاد در سراي ديگر

دلايل عقلي و نقلي به روشني ثابت كرد كه مرگ پايان زندگي انسان نيست، بلكه پس ازمرگ، حيات ديگري وجود دارد كه در اصطلاح علم كلام، به آن (معاد) مي گويند. اكنون بايد ديد كه كيفيت زندگي معاد چگونه است. آيا جسماني است يا روحانى، و در صورت نخست، آيا بدن اخروي عين همان بدن طبيعي است كه در اين جهان با آن زندگي مي كرد، يا بدني لطيف تر است كه در اصطلاح به آن بدن مثالي يا برزخي مي گويند.

براي آگاهي بيشتر، اقوال و نظرات دانشمندان را در اين جا يادآور مي شويم، سپس نظريه مشهور دانشمندان اسلامي را مطرح و دلايل آن را بازگو مي كنيم:.

1. گروهي از متكلمان، شيوه معاد را، تنها جسماني مي دانند و به وجود روحي جز جسم و مكانيسم بدن معتقد نيستند و در حقيقت روح در نظر آنان جسم لطيفي است كه در بدن سريان دارد و همانند آتش در زغال، آب در گل و روغن در زيتون است.

دلايلي كه درباره اثبات روح و روان و تجرد آن ازماده اقامه شده است در نقد اين نظر كافي است، و نظريه اين گروه ازمتكلمان در شناخت شخصيت و واقعيت انسان، دست كمي از نظر مادي ها ندارد و اين گروه انسان را صرفاً يك موجود مادي مي پندارند و به چيزي جزبدن و فعل و انفعال هاي فيزيكي و شيميايي آن عقيده ندارند.

2. گروهي ازفلاسفه و بالأخص پيروان مكتب (مَشّاء) تنها به معاد روحاني معتقدند و مي گويند: پس ازمرگ، علاقه روح نسبت به بدن قطع مي گردد، ولي ازآن جا كه روح، موجودي پيراسته از ماده است، فنا و نيستي در آن راه ندارد و پس از قطع علاقه از بدن، باقي و جاويدخواهد ماند.

اين گروه چون نتوانستند اشكالات معاد جسماني را حل كنند ناچار به معاد روحاني پناه بردند و معاد جسماني را انكار كردند.

3. گروهي ازحكما، عرفا، دانشمندان علم كلام و شخصيت هايي از علماي اماميه، مانند شيخ مفيد، شيخ طوسى، سيد مرتضى، خواجه نصيرالدين طوسي و علامه حلي به هر دو معاد معتقدند و مي گويند: روح در سراي ديگر به بدن بازگشت مي كند. دارندگان اين نظر، به دو گروه تقسيم شده اند كه به گونه فشرده به آنها اشاره مي گردد.

الف) روح در سراي ديگر به بدن طبيعي و عنصري كه داراي فعل و انفعال طبيعي و شيميايي است بازمي گردد و آيات قرآن از اين نظريه به روشني پشتيباني مي كند.

ب) روح در سراي ديگر به بدن مثالي و برزخي كه لطيف است و جرم و ماده ندارد، اما از مقدار و شكل برخوردار است، تعلق مي گيرد و اين بدن لطيف به گونه اي عين بدن دنيوي است و هر كس آن را ببيند مي گويد: اين همان انساني است كه در دنيا زندگي مي كرده، ولي ازاين نظركه داراي جرم و ماده نيست و قابليت فعل و انفعال شيميايي و فيزيكي ندارد، با آن تفاوت دارد.

ازافراد معروفي كه طرف دار اين نظريه است حكيم معروف شيخ شهاب الدين سهروردي است و مرحوم صدرالمتألهين نيزنظريه اي قريب به آن دارد، كه اين جا محل بيان آن نيست.

آرى، گاهي از برخي سخنان صدرالمتألهين استفاده مي شود كه وي به معاد با بدن عنصري و طبيعي معتقد است (1)، ولي چون در غالب كتاب هاي خود خلاف آن را انتخاب كرده است ناچار بايد اين سخن او را به نحوي تأويل كرد.

اكنون وقت آن رسيده است كه ببينيم، از ميان اين نظريات كدام صحيح و پابرجاست.

قرآن بر جسماني بودن معاد گواهي مي دهد

هر چند دلايل عقلى، اصل معاد را مي پذيرد، اما هرگز كيفيت معاد و چگونگي آن را بيان نمي كند. دلايل عقلي نمي تواند ثابت كند كه معاد چگونه است آيا روحاني محض است، يا روحاني و جسماني است و بر فرض دوم، آيا اين جسم، جسم عنصري و مادي است يا جسم برزخي و مثالى اين ها مسائلي نيست كه از طريق برهان عقلي بتوان آن را ثابت كرد. تنها چيزي را كه مي توان با برهان عقلي ثابت كرد اين است كه معاد به صورت روحاني و يا روحاني و جسمانى، بي اشكال است، اما از ميان اين صورت هاي ممكن، كدام تحقق خواهد پذيرفت بايد به آيات قرآن و احاديث صحيح مراجعه كرد و حقيقت آن را بازيافت.

از اين رو، حكيم بزرگ اسلام بوعلي سينا در اين مورد سخني دارد كه ترجمه قسمتي از آن را نقل مي كنيم:.

بايد دانست بخشي ازمعاد از طريق شرع نقل شده و شريعت آن را پذيرفته است و راهي براي اثبات آن نيست جز از طريق شرع و تصديق پيامبر و اين بخش مربوط است به زنده شده بدن.

مقصود بوعلي اين است كه لزوم اصل معاد، عقلي است و اما كيفيت و چگونگي آن، عقلي و برهاني نيست يعني نمي توان آن را با عقل و برهان ثابت كرد، بلكه بايد در اين قسمت به قرآن و روايات مراجعه كرد.

گاهي تصور مي شود چون معاد جسمانى، در نظر شيخ اشكالات عقلي داشته است و وي موفق به حل آنها نگشته است، از اين جهت راه تعبد را پيموده و امكان آن را از طريق وحي ثابت دانسته است ولي واضح است كه هدف بوعلي همان است كه گفته شد؛ زيرا اگر معاد جسماني از نظر عقل به صورت يك امر ممتنع باشد هرگز نمي توان براي امكان و يا تحقق آن به ظواهر قرآن و حديث تمسك كرد، بلكه بايد به حكم عقل، ظاهر قرآن و حديث را تأويل كرد.

بنابراين لازم است درباره كيفيت معاد و اين كه آيا تنها روحاني است و يا روحاني و جسماني و در صورت دوم با چه بدني محشور خواهد شد به كتاب آسماني و احاديث متقن مراجعه كرد.

گواهي قرآن

آيات قرآن، به روشني گواهي مي دهد كه معاد انسان ها تنها روحاني نبوده بلكه روحاني و جسماني است و جسمي كه روح به آن تعلق خواهد گرفت همان جسم عنصري است كه مبدأ يك رشته فعل و انفعال هاي فيزيكي و شيميايي است و ما از ميان آيات فراوان، تنهابه نقل قسمت كمي از آنها اكتفا مي كنيم.

1. برخي از آيات در پاسخ كساني كه زنده شدن استخوان هاي خاك شده را يك امر محال مي پنداشتند چنين مي گويد:.

قُل يُحييهَا الَّذي اَنشَأَها اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلقٍ عَليم؛(2).

بگو استخوان ها را آن كس كه آنها را بار نخست آفريد زنده مي كند و او به هر آفرينشي آگاه است.

اَيَحسَبُ الاِنسانُ اَن لَن نَجمَعَ عِظامَهُ بَلي قادرِينَ عَلي اَن نُسَوّىَ بَنانَه؛(3).

آيا انسان تصور مي كند كه ما استخوان هاي او را جمع نخواهيم كرد آري ما تواناييم انگشتان او را بسازيم.

2. برخي از آيات، گواهي مي دهند كه انسان روزقيامت ازقبر برخاسته و پاي محاسبه مي آيد:.

اَفَلا يَعلَمُ اِذا بُعثِرَ ما فِي القُبُورِ؛(4).

آيا نمي داند هنگامي كه انسان ها ازقبرها برانگيخته مي شوند.

وَ نُفِخَ في الصُورِ فَاذاهُم مِنَ الاَجداثِ اِلي رَبِّهِم يَنسِلوُن؛(5).

/ 161