درس 100: سكوت شكوهمند امام على(ع) - عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ب) لايَزالُ الاِسلامُ عَزيزاً.

ج) لايَزالُ هَذا الدين مَنيعاً.

د) لايَزالُ اَمرُ اُمَّتي صالِحاً.

ه) كَعِدَّةِ نُقَباءِ بَني اِسرائيل.

اين جملات، روشنگر شخصيت خلفايي است كه عزت و مناعت اسلام، صلاح و رستگاري امت اسلام، بستگي به آنان دارد و تعداد آنان به اندازه نقيبان بني اسرائيل است و قيامت برپا نمي گردد و امر اسلام به پايان نمي رسد، مگر اين كه اين دوازده نفر در ميان امت پا بگذارند و در ميان آنان قرار گيرند.

چنين خلفايي با اين خصوصيات، جز بر امامان دوازده گانه مذهب اثنا عشرى، بر هيچ گروهي تطبيق نمي كند؛ زيرا امام علي و فرزندان او به خصوص آنان كه در اوقات فترت به نشر معارف و علم و رهبري امت به صلاح و درست كاري موفق گرديدند، مايه عزت اسلام بوده و آخرين خليفه آنان كسي است كه پيامبر درباره او فرموده كه رستاخيزبرپا نمي گردد، مگر پس ازاين كه روي زمين پر از جور و ستم گردد، سپس فردي از عترت من طلوع مي كند و زمين را از عدل و داد پر مي كند پس از آن كه با جور و ستم پر شده باشد.

آيا عبارت هاي پيشين كه از پيامبر گرامي نقل گرديد، خصوصاً جمله (لايَزالُ الدينُ قائماً) يا جمله (اِنَّ هذا الاَمرَ لايَنقَضى) بر وعده الهي درباره آخرين خليفه از خلفاي اثنا عشر تطبيق نمي كند.

شما اگر اين احاديث را در كنار احاديث غدير، منزلت، ثقلين و سفينه نوح بگذاريد، قاطعانه داوري مي كنيد كه مقصود همان ائمه عترت و پيشوايان دوازده گانه شيعه است و بس.

درس 100: سكوت شكوهمند امام على(ع)

اگر واقعاً پيامبر، علي را براي خلافت و رهبري نصب كرده بود، چرا براي اخذ حق خود قيام نكرد و 25 سال سكوت كرد.

در ميان مسائل اجتماعى، كمتر مسأله اي از نظر اهميت، به پايه (مديريت) و رهبري مي رسد. شرايط رهبري آن چنان دقيق و حايز اهميت است كه در يك اجتماع بزرگ تنها چند فرد انگشت شمار واجد آن مي گردند.

اساساً بايد بدانيم كه شرايط رهبران آسماني سنگين تر و وظايف آنان خطيرتر از شرايط و وظايف رهبران اجتماعي است كه با گزينش جامعه، چنين موقعيت و مقامي به دست مي آورند. در رهبري هاي معنوى، هدف بالاتر و ارزشمندتر از حفظ مقام و موقعيت و رهبري است و رهبر براي اين برانگيخته مي شود كه به هدف تحقق بخشد و اگر روزي بر سر دو راهي قرار گرفت و ناچار شد كه يكي را رها كرده و ديگري را بگيرد. حتماً بايد براي حفظ اصول و اساس هدف، از رهبري دست بردارد و هدف را مقدس تر از حفظ مقام و موقعيت رهبري خود بشمارد.

امام، پس ازدرگذشت پيامبر با اين اصل كلي رو به رو شد. هدف ازرهبري امام و فرمانروايي وي پرورش نهالي بود كه به وسيله پيامبر گرامي در سرزمين حجاز غرس شده بود، تا نهال به مرور زمان به صورت يك درخت تنومند در آيد و شاخه هاي آن به تمام نقاط زمين كشيده شود و مردم جهان زير سايه اين درخت بيارامند و ازشاخه هاي پر بار آن بهره مند گردند.

ولي هرگاه جامعه بر اثر كوتاهي فكر و يا عوامل ديگري در برابر رهبري فردى، موانع و مشكلاتي ايجاد كند، هرگز نبايد براي حفظ مقام و موقعيت خود، كاري كند كه هدف از بين برود و نهال به خشكي گرايد.

امام پس ازدرگذشت پيامبر، تشخيص داد كه در چنين موقعيتي قرار گرفته است و اگر بر قبضه كردن حكومت و حفظ مقام و موقعيت خود، اصرار كند وضعي پيش مي آيد كه زحمات پيامبر گرامي و خون هاي پاكي كه در اين راه براي آبياري اين نهال ريخته شده است، به هدر مي رود.

عقده ها و كينه هاي ديرينه

جامعه اسلامي آن روز آن چنان دچار اختلاف نظر و دودستگي شده بود كه يك جنگ داخلي يا خون ريزي كوچك، موجب انفجارهايي در داخل و خارج مدينه مي گرديد و بسياري از قبايلي كه در مدينه و يا بيرون از آن زندگي مي كردند،به على(ع)بي مهر بودند و كينه او را سخت به دل داشتند، زيرا علي پرچم كفر آنان را سرنگون كرده و قهرمانان آنان را به خاك ذلت افكنده بود. اين افراد هر چند بعدها پيوند خود را با اسلام محكم تر كرده و به توحيد و خداپرستي و پيروي از اسلام تظاهر مي كردند، ولي در باطن بغض و عداوت خود را به خاندان پيامبر اسلام محفوظ داشتند. در چنين موقعيتي اگر امام از طريق توسل به قدرت و قيام مسلحانه درصدد اخذ حق خويش برمي آمد، نتيجه اين نبرد امور زير بود:.

1. در اين نبرد، امام بسياري از عزيزان خود را كه از جان و دل به امامت و رهبري او معتقد بودند از دست مي داد و در نخستين لحظات جنگ، اين افراد كشته مي شدند. اگر با شهادت اين افراد، حق به جاي خود بازمي گشت، جانبازي آنان در راه هدف لازم بود، ولي همان طور كه خواهيم گفت: با كشته شدن اين افراد،حق به صاحب آن باز نمي گشت و در مقابل آن، امام شخصيت هاي ارزشمند خود را از دست مي داد؛ شخصيت هايي كه پس از گذشت ربع قرن به كمك مصريان به خلافت خلفا خاتمه دادند و خلافت را به علي برگرداندند.

2. نه تنها على(ع)عزيزان خود را از دست مي داد،بلكه قيام قهرمانانه بني هاشم و ديگر ياران و عزيزان على(ع)سبب مي شد كه گروه زيادي ازصحابه پيامبركه از خلافت امام ناراضي بودند در جنگ كشته شوند و در نتيجه قدرت مسلمانان در مركز رو به ضعف گرايد، البته گروهي كه زمام امور را به دست گرفته بودند هر چند در مسأله رهبرى، در برابر امام قرار داشتند و به سبب كينه ها و عقده ها يا حسادت هايي كه داشتند، راضي نبودند زمام امردر دست علي (ع)قرار بگيرد، ولي در امور ديگر اختلافي با امام نداشتند و قدرتي در برابر شرك و بت پرستي و يا مسيحي گري و يهودي گري به شمار مي رفتند.

3. بر اثر ضعف مسلمانان، قبايل دور دست كه تازه نهال اسلام در سرزمين آنان ريشه دوانيده بود به گروه مرتدان و مخالفان اسلام پيوسته و صف واحدي را تشكيل مي دادند و چه بسا بر اثر قدرت مخالفان و نبودن رهبري واحد در مركز، چراغ توحيد براي ابد به خاموشي مي گراييد.اميرمؤمنان، اين حقايق دردناك را ازنزديك لمس مي كرد و سكوت خود را بر قيام مسلحانه ترجيح مي داد. خوب است اين مطلب را از زبان خود امام (ع)بشنويم:.

/ 161