عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
انتشار چنين شايعه اي در محيط مدينه در حق علي (ع)كه از روز تولد تا آن لحظه در پوشش مهر و محبت پيامبر بود، مايه ناراحتي دوستان آن حضرت گرديد. از اين رو، آن گرامي براي تكذيب گفتار آنان، خود را به پيامبر كه چند ميلي بيشتر، از محيط مدينه دور نشده بود، رسانيد و پيامبر را از شايعه آگاه ساخت. در اين لحظه پيامبر مقام و موقعيت على(ع)را نسبت به خود با جمله تاريخي خويش بيان كرد و گفت:.اَما تَرضي اَن تَكُونَ مِنّي بِمَنزِلَةِ هارُونَ مِن مُوسي اِى اَنّه لا نَبىَّ بَعدى، انَّهُ لايَنبَغي اَن اَذهَبَ اِى و اَنت خَليفَتى؛(19).آيا راضي نمي شوي كه نسبت به مَن همانند هارون نسبت به موسي باشى جز آن كه پس از من پيامبري نيست. هرگزشايسته نيست كه من بروم مگر اين كه تو خليفه و نماينده من باشى.بررسي سند حديث منزلت.اين حديث را در اصطلاح محدثان، حديث (منزلت) مي گويند. هر كسي با كتاب هاي حديث و تاريخ سروكاري داشته باشد در صحت و استواري اين حديث شك و ترديد نخواهد كرد و اسناد اين حديث به اندازه اي است كه حتي نقل صورت فشرده اي از آنها براي ما ممكن نيست. افرادي كه اهل تتبع هستند با مراجعه به كتاب هايي كه ما نام آنها را مي بريم، پايه صحت اين حديث براي آنان روشن مي گردد:.1. دانشمند متتبع جهان شيعه، مرحوم سيد هاشم بحرينى،متوفاي سال 1107، در كتاب غاية المرام، صفحه 109- 126، اين حديث را با صد سند از دانشمندان اهل تسنن با ذكر نام كتاب، سند و متن حديث، نقل كرده است. مطالعه اين كتاب و خصوصاً اين بخش از آن، مايه تعجب و شگفتي انسان مي گردد، به گونه اي كه از وسعت تتبع نويسنده آن، انگشت حيرت به دندان مي گيرد و او را ازجمله مرداني مي يابد كه علم و دانش را براي خود علم، طلب و تحصيل مي كردند. به طور مسلم اگر انگيزه معنوي و ايماني در تأليف اين كتاب وجود نداشت، هرگز وي موفق به گردآوري اين احاديث از كتاب هاي مختلف و متفرق نمي گرديد.2. مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدين عاملى، رنج تتبع را بر خود هموار كرده و به قسمتي از مصادر حديث با تعيين جلد و صفحه اشاره نموده و آن را از مدارك زير نقل كرده است.امام نسائى، در كتاب الخصائص العلويه صفحه 6؛ حاكم نيشابوري در مستدرك، جلد 3، صفحه 109 و 123؛ ابن حجر هيثمى، در الصواعق المحرقه، صفحه 29، مسلم بن حجاج در صحيح خود، باب فضائل على، جلد 2، صفحه 323 و 324؛ مؤلف الجمع بين الصحاح السته در باب مناقب على، و صاحب الجمع بين الصحيحين، در فضايل علي و باب غزوه تبوك؛ صحيح بخاري جلد 3، صفحه 58، سنن ابن ماجه، جلد 1، صفحه 28؛ احمد بن حنبل در مسند خود، جلد1، صفحات 175 173، 177، 179، 182، 185و 330؛ سيوطي در تاريخ الخلفاء، صفحه 65؛ متقي هندي در كنز العمال، جلد8، صفحه 152، حديث 2504.3. در تعاليق احقاق الحق، با زحمات توان فرسايى، مسانيد و مراسيل حديث، با مراجعه به كتاب هاي دانشمندان با تعيين شماره جلد و صفحه مطرح گرديده است و در نقل صورت هاي گوناگون حديث و ضبط نام كساني كه از صحابه پيامبر گرامى،حديث به آنان منتهي مي گردد، دقت شايان تقدير به عمل آمده است. براي اطلاع بيشتر به جلد5،صفحه 234 133 مراجعه گردد.با ملاحظه اين جهات، براي يك فرد منصف، جاي ترديد در صحت و استواري سند، باقي نمي ماند.در استواري اين حديث، نيز كافي است كه سعد وقاص دشمن امام(ع)آن را يكي از سه نقطه درخشان زندگي على(ع)خوانده است. هنگامي كه معاويه براي اخذ بيعت براي (يزيد) وارد مكه گرديد در (دارالندوه) انجمني تشكيل داد كه در آن شخصيت هايي از صحابه پيامبر گرد آمده بودند. وي سخن خود را با بدگويي درباره على(ع)آغاز نمود و انتظار داشت كه سعد نيز با او در اين كار هم گام گردد. سعد رو به معاويه كرد و گفت: من هر گاه سه نقطه درخشان از زندگي علي را ياد مي كنم، از صميم دل مي گويم: اي كاش، اين سه فضيلت ازآن من بود، اين سه فضيلت عبارتند از:.1. روزي كه پيامبر به على(ع)گفت: نسبت تو به من همانند نسبت هارون به موسي است جز اين كه پس از من پيامبري نيست؛.2. در يكي از روزهاي جنگ خيبر، پيامبر گفت: فردا پرچم را به دست كسي مي دهم كه خدا و رسول، او را دوست دارند و او فاتح خيبر است و پا به فرار نمي گذارد؛.3. روز مباهله با مسيحيان نجران، پيامبر، على، فاطمه، حسن و حسين را دور خود گرد آورد و گفت: پروردگارا! اينان اهل بيت من هستند.(20).بنابراين صدور اين سخن از پيامبر گرامي قطعي است.بررسي دلالت حديث منزلت.