درس 72: اعجاز قرآن (8) - عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

انسان داراي اصول ثابتي است

اساساً هر علمي كه مربوط به ذات انسان باشد درباره اصولي بحث و گفتگو مي كند كه غير متغير باشد. روان شناسي درباره روحيات ثابت و نفسيات لايتغير انسان بحث مي كند. پزشكي و يا فيزيولوژي درباره اصولي بحث مي كند كه آفرينش همه انسان ها براساس آن استوار است و اين اصول بر تمام انسان هاي جهان به طور يك نواخت حكومت مي كند و مرور زمان در آنها اثر چشم گيري نمي گذارد.

بنابراين اگر فطرت و نهاد انساني و ساختمان وجودي بشر كه در همه افراد و همه زمان ها يك نواخت است، محور جعل قانون باشد، هرگز مقتضيات زمان و تحولات صنعتي مايه دگرگوني چنين قوانيني نمي گردد.

اسلام، قوانين خود را براساس فطرت بنا كرده و قدر مشترك انسان را در تمام قرون و اعصار در نظر گرفته و قانون گذاري نموده است و رمز ثبات و پايداري قوانين اسلام و ابديت و جاودانگي آن همين است.

قرآن اين حقيقت را در آيه زير بيان كرده است:.

فَاَقم وَجهكَ للدّين حَنيفاً فطرَتَ اذ الَّتي فَطَرَ الناسَ عَلَيها لاتبديلَ لِخلقِ اذ ذلك الدّين القيّمُ وَلكنّ اَكثرَ الناسِ لايعلَمُون؛ (12) .

به سوي دين خدا روكن ( و از باطل به سوي حق بازگرد) ديني كه فطرت خدايي است كه مردم را بر آن آفريده است و خلقت خدا تغيير ناپذير است ولي اكثر مردم ناآگاهند.

هرگاه در تشريع قوانين، طبع تغيير ناپذير انسان در نظر گرفته شود، (طبعي كه قدر مشترك تمام انسان هاست و در همه ادوار و در تمام شرايط موجود است) بشر بايد از يك رشته اصول ثابت پيروي كند.

درست است كه تحولات تكنيكى، قيافه زندگي را دگرگون ساخته است و آخرين وسايل مدرن آسايش را، در اختيار بشر نهاده است، ولي هرگز دست تحول به ذات انسان و خواسته هاي دروني وي و غرايز پرتحرك او راه نيافته است و آن چه كه انسان كنوني مي خواهد و به آن نياز دارد همان است كه انسان عصر حجر نيز آن را مي خواست و به عبارت روشن تر، درست است كه وسايل پيشرفت زندگي و دگرگوني اوضاع و احوال، جامعه ها را با نيازهاي جديد و تازه اي روبه رو مي سازد و براي رفع نياز ناچار است به وضع قوانين تازه اي دست بزند، ولي با اين اعتراف،اصل انسانيت را كه قدر مشتركي است ميان انسان هاي ديرينه و انسان هاي امروزه، نبايدبه دست فراموشي سپرد، زيرا اگرچه اوضاع و احوال جامعه ها و شرايط زندگي دگرگون مي گردند، ولي انسانيت در تمام احوال و شرايط محفوظ بوده و دست تغيير به نهاد آن راه پيدا نمي كند و هرگز انسانيت از ميان نرفته و قدر مشترك هاي ميان انسان قطبي و انسان هاي استوايي پيوسته باقي است و از اين رو هيچ جامعه و يا انساني را نمي توان از تغذيه بي نيازدانست و يا تمايلات جنسي را در او كشت و در برابر چنين درخواستي و هم چنين ديگر درخواست هاي فطري و نهادي او بي اعتنا بود.

بنابراين بهترين راه براي وضع قانون، مطالعه آفرينش انسان است تا در پرتو شناسايي نيازهاي وجودي و شناسايي مصالح و مفاسد طبيعت وى، قوانيني وضع كند كه با انسانيت و درخواست فطري او تضادي پيدا نكند و دگرگوني تمدن و اختلاف اوضاع زندگى، خللي بر آن وارد نسازد. .

درس 72: اعجاز قرآن (8)

اعجاز قرآن از ديدگاه احكام و قواين

امتيازهاي قوانين قرآن.

3. واقع بيني و ژرف نگري در تشريع.

حفظ سلامت جسم و جان بشر، بالاترين هدفي است كه اسلام در قانون گذاري خود آن را تعقيب مي كند و هر چيزي را كه با سلامت جسمي و سعادت روحي او ناسازگار باشد به شدت ممنوع كرده است و در اين جا به هوس هاي افراد و داد و فرياد گروهي كه از طريق محرّمات زيان بار كسب و ارتزاق مي كنند و به سخنان كساني كه مي گويند: از طريق بستن ماليات بر شراب، قمار و فحشا عوايد سرشاري به صندوق دولت سرازير مي گردد، گوش فرا نداده و پشيزي احترام نگذارده است و به عبارت ديگر احكام الهي پيرو مصالح و مفاسدي است كه به خاطر همان ها اشيايي را حلال و مباح شمرده و چيزهايي را حرام و ممنوع معرفي كرده است.

توضيح اين كه وجود و هستي در هر مرحله اي با يك رشته آثار و خواص توأم و همراه است و هر موجودي با آثار ويژه خود، جزئي از نظام آفرينش است كه با مجموع اجزاي جهان هماهنگي خاصي دارد و هر موجودي به جاي خود، خوب و زيبا، و يا لازم و ضروري است و جهان با تمام موجودات مختلف و گوناگون خود، نمونه نظام احسن است.

و اگر مي گوييم: هر موجودي به جاي خويش نكو و زيباست و مجموع جهان چهره روشني از نظام كامل است نه به اين معناست كه هيچ تصادم و تزاحمي ميان دو جزء از اجزاي جهان وجود ندارد.

قرآن در تقنين و تشريع با ژرف نگري خود، عوامل مضر و ناسازگاري سعادت بشر را به دقت بررسي كرده و آنها را يك يك شناخته و از نزديكي به آنها به شدت جلوگيري نموده است.

/ 161