درس 15: با اين اشكالات چگونه به خدا ايمان آوريم - عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام صادق (ع)در حديث مفصلي كه معروف به (توحيد مفضل) است مي فرمايد:.

ستارگان بر دو قسمند:ستارگان ثابت كه وضع آنها نسبت به يك ديگر تغيير نمي كند و ستارگان سيار كه از برجي به برج ديگر حركت مي كنند و از خط سيري كه دارند كمترين انحرافي پيدا نمي كنند و حركت آنها دو قسم است: يكي حركت عمومي كه آن حركت شبانه روزي و از مشرق به مغرب است؛ ديگر حركتي است كه مخصوص به هر كدام آنهاست و از مغرب به مشرق مي باشد. مثل مورچه اي كه روي سنگ آسياب به طرف چپ حركت كند و آسياب آن را به جانب راست حركت دهد. پس مورچه دو حركت دارد: يكي با اراده كه از پيش روي خود حركت مي كند و يكي به اجبار كه آسياب آن را مي گرداند، آيا اين ستارگان كه بعضي ثابت و بعضي سيارند و با نظم مخصوص حركت مي كنند جز به تدبير خداوندي حكيم ممكن است اگر تدبير مدبر حكيمي نبود بايد يا همه متحرك باشند يا ساكن و در صورتي كه همه داراي حركت بودند، اين نظم و ترتيب صحيح از كجا در آنها پيدا مي شد.

حركت ستارگان آن قدر تند است كه در فكر نمي گنجد و نور آنها آن قدر قوي است كه هيچ چشمي تاب تحمل آن را ندارد. خداوند فاصله آنها را از ما اين اندازه كرده است كه هم حركتشان را درك كنيم، هم نورشان به چشم ما آسيب وارد نياورد. اگر با سرعتي كه دارند به ما نزديك بودند به واسطه شدت نورشان چشم هاي ما نابينا مي شد.

اگر با چرخي از چاه آب بكشند و باغي را آب بدهند و ساختمان و وضع آن چاه و وسايل آب كشي طوري منظم و از روي قاعده باشد كه بتواند مرتب و به قدر كافي آب به باغ برساند اگر كسي چنين چرخي را ببيند آيا ممكن است فكر كند كه خود به خود به وجود آمده است و كسي آن را نساخته و منظم نكرده است بديهي است كه عقل سليم از ديدن آن بي درنگ متوجه مي شود كه انسان ماهر و باهوشي آن چرخ را با آن ترتيب صحيح درست كرده است.

وقتي از ديدن يك چرخ آب كشي كه يك امر كوچكي است، فوراً انسان متوجه سازنده آن مي شود، چگونه ممكن است از ديدن اين همه ستارگان ثابت و سيار، گردش منظم شب و روز و فصل هاي چهارگانه سال كه بدون هيچ خلل و اشكالي همواره ادامه پيدا مي كند و كمترين انحراف و درنگي در كار آنها پيدا نمي شود انسان به خالق حكيم و آفريدگار اين همه موجودات بزرگ و عجيب واقف نشود.

يكي از كفار به نام (ابوشاكر ديصانى) خدمت امام صادق(ع)رسيد و گفت:.

خدا را براي من اثبات كنيد. مقارن اين پرسش، كودكي هم در آن نزديكي با تخم مرغي مشغول بازي بود. حضرت تخم مرغ را از دست آن كودك گرفت و به ابو شاكر رو كرد و فرمود:.

اين تخم مرغ را مي بينى دژ و قلعه اي است محكم و در بسته؛ داخل اين دژ و زير ديوارهاي آن پوسته اي است بسيار نازك و در داخل آن، مقداري طلاي آب شده (زرده) و مقداري نقره آب شده (سفيده) وجود دارد؛ اما هيچ كدام از اين دو به يك ديگر مخلوط نمي گردد.

هيچ كس از داخل اين تخم مرغ خبر ندارد كه جوجه اي كه از آن توليد مي شود نر است يا ماده و هنگامي كه جوجه سر از تخم در مي آورد مي بينيم كه به رنگ هاي گوناگون و جالبي رنگ آميزي شده است براي مثال طاووس را در نظر بگيريد چه قدرتي با چه قلمي جوجه را اين طور رنگ آميزي و نقاشي كرده است.

آيا رنگ آميزي يك مرغ و يك طاووس كمتر از رنگ آميزي يك تابلوي نقاشي است، آيا مي توان گفت كه تابلوهاي مصنوعى، نقاش و تابلوساز مي خواهد، اما اين رنگ آميزي هاي طبيعي خود به خود پديد آمده اند.

سپس به ابوشاكر فرمود:.

آيا قبول نداري كه تخم مرغ و جوجه اي كه از آن متولد مي شود با اين ويژگي ها بايد آفريدگاري حكيم، دانا و مدبر داشته باشد.

ابوشاكر اندكي فكر كرد گويا خواب بود و بيدار شد و بي درنگ گفت:.

آرى، گواهي مي دهم كه جهان آفرينش آفريدگاري دارد به نام (اذ)، داراي تمام صفات كمال و گواهي مي دهم كه محمدْ بنده و پيامبر اوست و تو نيز جانشين پيامبر و حجت خدا هستي كه پيروي از تو واجب است.

اگر كسي بخواهد سخنان پيامبرگرامىْ و ديگر پيشوايان ه را درباره خداشناسي و استدلال بر وجود خدا جمع آوري كند بايد كتابي بزرگ در چند جلد بنويسد؛ زيرا فقط حديث مفضل كه از امام صادق (ع)به يادگار مانده است خود كتابي است مستقل. .

درس 15: با اين اشكالات چگونه به خدا ايمان آوريم

با كشف علل طبيعي نيازي به (خدا) نيست

برخي از مادي ها مي گويند: اعتقاد به خدا معلول جهل بشر به علل طبيعي بوده است؛ زيرا وي از يك سو از علل بسياري از حوادث و پديده ها مانند زلزله، طوفان، ماه گرفتگى، خورشيد گرفتگي و علل بسياري از بيماري ها آگاه نبود. از ديگرسو به حكم عقل و تجربه براي هر پديده اي علتي قائل بود، از اين رو ناچار شد كه براي هر يك از پديده ها علتي فرض كند، ولي چون به علل واقعي آنها راه آشنايي نداشت ناچار شد براي همه، علتي به نام خدا فرض كرده او را سرچشمه همه حوادث بداند. اكنون كه علل بسياري از آن حوادث و پديده ها روشن گرديده است و بشر در مسير كشف علل ديگر مجهولات خود قرار گرفته است ديگر، براي اين عقيده (كه علت همه چيز خداست) محلي باقي نمي ماند.

/ 161