عقاید اسلامی در پرتوی قرآن حدیث و عقل نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
واضح است كه انفجار يك معدن، قطعات فلز را به اين طرف و آن طرف پراكنده مي سازد و هرگز تشكيلات منظم به اجزاي آن معدن نمي دهد.مادي مي گويد: كره زمين و سيارات ديگري كه بر دور خورشيد مي گردند روزي همگي به صورت واحد متصلي بودند و اين مركز با تمام پيوند هاي خود به صورت كره آتشين در حال اشتعال بوده سپس سيارات به شكل قطعه هايي از مركز جدا گرديده و با مرور زمان، گاز و شعله آنها رو به كاهش گذارده و هر كدام به صورت سياره اي در آمده است.خداپرست مي گويد: ما با مطالب ياد شده هر چه باشد مخالفتي نداريم، ولي تادست عامل مقتدري كه داراي دانش و بينش و علم و شعور و قدرت و توانايي فوق العاده اي است در ميان نباشد و با تدبير و قدرت مخصوص خود سياره ها را از هم جدا نسازد و آنها را محكوم دو نيروي جذب و دفع قرار ندهد و دو نيروي مزبور را آن چنان تنظيم نكند كه سياره را از جذب به سوي مركز و يا سقوط آن حفظ كند هرگز ممكن نيست كه براثر تصادف كور و كر يك چنين نظام شگفت انگيزي در جهان آفرينش رخ دهد.منطق كساني كه مي گويند: اين نظمِ در منظومه شمسى، معلول تصادف و جدايي خودسر آنها از مركز منظومه شمسي است، همانند اين است كه بگوييم: پالايشگاه عريض و طويل آبادان و يا كارخانه ذوب آهن اصفهان معلول و زمين لرزه اي است كه در قسمت هايي از زمين به وجود آمده كه داراي منابع فلزي بوده است و يا در اثر تكان و زمين لرزه هاي پياپي و بي شمار، قطعه هاي آهن و ميله و ستون ها و مخازن نفت و عموم ابزار و آلات و پيچ و مهره و انواع ماشين ها و آزمايشگاه ها خود به خود از ماده خام معدن پديد آمده اند و كارخانه عظيمي را تشكيل داده اند! اگر اين فرضيه باور كردني است اولي نيز مورد قبول است.مادي مي گويد: اين تنوع و اختلاف كه در جهان گياه و حيوان است يك امر جديد و نوظهوري است وگرنه تمام جان داران به يك حيوان و گياهان به يك گياه بازگشت مي كنند و روز نخست يك نوع جان دار و يك نوع گياه، بيش در جهان نبود.خداپرست مي گويد: آن چه درباره اشتقاق و تكامل انواع بيان شده است يك فرضيه علمي است كه شواهد و دلايلي براي آن اقامه شده، ولي هنوز گام از دايره فرضيه فراتر ننهاده است، حتي خود طراحان اين فرضيه معترفند كه اين فرضيه نقاط مبهم و مشكوك فراواني دارد، ولي در هر حال خداپرست و مادي در برابر اين فرضيه يك سانند. نه تحول و تنوع انواع، گواه بر ماديگري است و نه ثبوت انواع از دلايل خداپرستان است، بلكه چه اين فرضيه درست باشد چه نباشد نظام موجود در جهان هستي موجب مي شود كه انسان براي جهان آفريدگاري قائل باشد و از اين رو، هم پايه گذاران اين فرضيه و هم مخالفين آنها هر دو دسته از خداپرستان بوده و هستند.بنابراين بايد گفت: ايمان به خدا در انسان ريشه فطري دارد و علاوه بر فطري بودن اصل موضوع، آثار علم و قدرت در نظام حيرت آور جهان آفرينش، گردش منظم آفتاب و ماه، خلقت موزون گياهان و ميوه ها، اندام ظريف و اسرار آميز انسان و ... راهنماي انسان به سوي خدا بوده است و بس و هيچ گاه دانشمندان الهي منكر علل طبيعي نبوده اند كه تا جهل به آنها موجب پيدايش ايمان به خدا گردد (اين درباره اصل نظريه).نتيجه اي كه از اين اصل گرفته اند از خود آن بي اساس تر است، زيرا هرگز ايمان به علل طبيعى، ما را از اعتقاد به خدا بي نياز نمي سازد، چون اعتراف به علل طبيعي جز اين را ثابت نمي كند كه هر سلول مادي مولود يك علت مادي است و نزول برف و باران، گردش منظم ماه و خورشيد و بازگشت بهار و تابستان و... معلول يك رشته علل طبيعي منظم هستند.ولي جان سخن اين جاست كه ماده فشرده و به هم پيوسته اي كه براثر انفجار به اين صورت در آمده است روز نخست فاقد نظم و نظام بود، چگونه ماده بي شعور به خود چنين نظم شگفتي بخشيد پس پديد آرنده اين نظام در روز نخست كي بوده است اين جاست كه مادي ها انگشت حيرت به دندان مي گيرند و با اين كه در ظاهر مي گويند: مولود تصادف كور و كر است. در باطن و اعماق دل و قلب قبول دارند كه هرگز تصادفِ فاقد علم، ادراك و قدرت نمي تواند حتي به يك ميلياردم آن نظم بخشد.جهان بسان كارخانه بزرگي است كه در پرتو يك نظام عظيمي كه ب وسيله مهندسان و مخترعان به وجود آمده به كار و گردش خود ادامه مي دهد. آيا اعتقاد به چنين نظامي ما را از اعتراف به وجود مهندسان و مخترعان كه پديد آورنده نظام اين كارخانه هستند بي نياز مي سازد .