تأثير بينش صحيح بر رفتار انسان - پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تأثير بينش صحيح بر رفتار انسان

جهان بينى و نوع تلقى انسان از زندگى و هستى، به زندگى انسان جهت مى دهد و موجب مى شود انسان نوع خاصى از رفتار فردى و اجتماعى را برگزيند. اگر جهان بينى بر پايه بينشى صحيح استوار باشد، رفتارهاى انسان شكل و جهتى درست به خود مى گيرد. اما اگر انسان تلقى درستى از عالم هستى نداشته باشد و با شك و ترديد به آن و آغاز و انجامش بنگرد، خواه ناخواه، بر اعمال و رفتارش تأثيرى نامطلوب خواهد گذاشت، كه حداقل اثر آن، سستى در انجام وظايف و تكاليف است. انسان براى فهم يك سلسله مفاهيم و حل مسايلى كه براى او سؤال برانگيز است دست كم بايد جهان هستى را درست بشناسد و نسبت به موقعيت خود در آن، و اين كه نهايتاً به كجا خواهد رفت، بينش صحيح داشته باشد. اگر انسان نتواند اين مسايل را براى خود حل كند، تلاش وى براى انتخاب يك نظام ارزشى و اخلاقى صحيح بى فايده خواهد بود؛ زيرا اخلاق منهاى دين، و نظام ارزشى منهاى جهان بينى صحيح ره به جايى نمى برد.

در قرون اخير، به خصوص در كشورهاى غربى، به دليل سست شدن پايه هاى جهان بينى و اعتقادى مردم، پايه هاى اخلاقى آنان نيز رو به ضعف نهاده است. از آن جا كه مفاهيمى هم چون خدا، وحى و قيامت، اساس اعتقادات انسان را تشكيل مى دهند و با ابزارهاى حسّى و تجربى قابل اثبات نيستند، طبعاً انسان هايى كه مبناى كارشان را بر تجربه حسى گذاشته اند، اين مسايل را انكار مى كنند و دست كم با شك و ترديد به آنها مى نگرند.

اين نوع تلقى و بينش با دين سازگار نيست؛ چرا كه اساس دين بر يقين است: «... وَ بِالاْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ».(1)

اما در مغرب زمين چون به فلسفه هاى مادى و ماترياليستى بها داده مى شود، از يك سو پايه هاى اعتقادى بسيارى از مردم سست شده است و از سوى ديگر، از آن جا كه زندگى انسان بدون نظام اخلاقى امكان پذير نيست، يك نظام اخلاقى غير دينى و سكولار پايه ريزى كرده اند كه اعتقاد به خدا و قيامت و وحى در آن وجود ندارد. اين كار نه تنها نتيجه نداده، كه امروزه بسيارى از فيلسوفان غربى تصريح مى كنند اخلاق منهاى دين مساوى است با بى اخلاقى. اگر دين از عرصه اجتماع كنار رود، جايى براى ارزش هاى اخلاقى و پاى بندى به آنها باقى نخواهد ماند؛ زيرا در اين صورت نظام ارزشى از پايه فكرى و منطقى برخوردار نخواهد بود و براى خوب يا بد بودن يك كار نمى توان دليل عقلانى آورد.

بنابراين، در صورتى ما مى توانيم يك نظام ارزشى صحيح داشته باشيم كه مبتنى بر بينش هاى صحيحى باشد. اين بينش ها بر پايه هايى استوار است كه بايد براى ما ثابت و قابل درك گردند. اگر سه اصل توحيد، نبوت و معاد، كه جزو اصول دين است، به درستى براى انسان تبيين گردد، آن گاه مى توان يك نظام ارزشى صحيح را بر پايه اين اصول پى ريزى كرد.


(1). بقره (2)، 4.

/ 123