تفاوت اسلام و ايمان ظاهرى و واقعى - پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفاوت اسلام و ايمان ظاهرى و واقعى

از آنچه گفتيم روشن شد كه اولا، اسلام ظاهرى و ايمان دو مقوله متفاوت هستند؛ ثانياً، اسلام ظاهرى فقط ملاك احكام ظاهرى اجتماعى است و موجب سعادت اخروى نمى شود؛ ثالثاً اسلام ظاهرى هم كه با اقرار به شهادتين حاصل مى شود، در صورتى است كه فرد ـ هرچند در ظاهر ـ به لوازم شهادتين هم ملتزم باشد. بنابراين اگر كسى شهادتين را گفت ولى به معاد اقرار نكرد و آن را قبول نداشت، قطعاً كافر است و حتى اسلام ظاهرى هم ندارد. بعضى تصور كرده اند كه اقرار به شهادتين موجب اسلام مى شود و اسلام موجب نجات است گرچه فرد اقرار به برخى از اصول و ضروريات اسلام ـ مانند پذيرش و اقرار به معاد ـ نداشته باشد. اين تصورات از نقص معرفت نسبت به مسايل و معارف اسلامى است. شهادت به رسالت معنايش شهادت به رسالت و لوازم آن است؛ يعنى هرچه پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) از طرف خدا گفته حتماً قبول است؛ و به طور قطع يكى از چيزهايى كه هر مسلمان بايد به آن متعهد شود و حتى مسلمانان صدر اسلام هم مى دانستد، اعتقاد به معاد است كه در سوره هاى اول قرآن نيز درباره آن سخن به ميان آمده است. چه طور ممكن است كسى بگويد من مسلمانم و رسالت پيامبر (صلّى الله عليه وآله) را قبول دارم، اما نداند كه ادعاى ايشان آن است كه معادى در كار است و اين جزو رسالت آن حضرت مى باشد؟ البته اسلام ظاهرى با كفر باطنى كه موجب عذاب ابدى است جمع مى شود. از اين رو، همان گونه كه ذكر شد، ممكن است كسى تا آخر عمر جزو مسلمان ها باشد، مردم هم تصور كنند كه مسلمانى صالح و متعهد است، ولى در واقع، ذرّه اى ايمان در دلش نباشد: لَمّا يَدخُلِ الايمانُ في قلوبِكُم. اين همان «اسلام ظاهرى» است كه فقط موجب مى شود در اين دنيا فرد را مشمول قوانين و حقوق اسلامى بدانيم. البته فعلا بحث ما در اين نيست كه از حيث ظاهر، چه كسى را بايد مسلمان حساب كنيم و احكام ظاهرى اسلام را برايش ثابت نماييم. اين مسأله مربوط به فقها است كه چه حقوقى در اجتماع براى اين افراد ثابت مى شود يا از آنها سلب مى گردد.

نكته ديگر اين كه، اسلام مراتب ديگرى هم دارد كه حتى انبيا (عليهم السلام) از خداوند مى خواستند به آن نايل شوند. حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل (عليهما السلام) وقتى كعبه را بنا مى كردند يكى از دعاهاشان اين بود: رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ؛(1) خدايا! ما را مسلمان قرار بده. اين نشان دهنده مراتب عالى ترى از اسلام است و آن، تسليم بودن مطلق در برابر خدا است.

هم چنين تأكيد مى كنيم كه گرايش مرجئه هم صحيح نيست كه ايمان را مطلقاً موجب نجات مى دانستند و مى گفتند كسى كه مؤمن بميرد، هيچ عذابى نخواهد شد. ممكن است كسى مؤمن هم از دنيا برود ـ يعنى ايمان واقعى داشته باشد ـ اما به دليل گناهان زيادى كه مرتكب شده، در مراحل مختلف عذاب هايى براى او در نظر گرفته شود.

روايات متعددى در اين باره وجود دارد كه مؤمن وقتى از دنيا مى رود، اگر از گناهانش توبه نكرده باشد و گناهانش بخشيده نشده باشد، ملك الموت جانش را سخت مى گيرد. اين سختى موجب مى گردد گناهانش پاك شود. اگر پاك شد، در برزخ راحت است. اما اگر گناهانش بيش از آن بود كه با سختى جان دادن پاك شود، شب اول قبر بر او سخت مى گذرد. در روايات، براى اين شب، عذاب هايى ذكر شده است. اگر در اين مرحله پاك شد، چه بهتر، وگرنه اين عذاب ها در عالم برزخ ادامه دارد تا زمانى كه جانش پاك شود. اگر مؤمنى در طول عالم برزخ، همه عذاب ها را كشيد و باز هم گناهانش پاك نشده بود، در عرصات قيامت و در محشر، آن قدر تشنگى، شرمندگى، گرفتارى، وحشت، اضطراب و انواع مصيبت ها را خواهد كشيد تا پاك شود. در تمام اين مراحل، هر كس به حسب لياقت خود و اعمال خوبى كه انجام داده، ممكن است در مرحله اى مشمول شفاعت واقع شود: موقع جان دادن، شب اول قبر، در عالم برزخ و بالاخره، در قيامت.(2)

در روايتى آمده است كه ائمّه اطهار (عليهم السلام) به شيعيانشان مى فرمودند: «آنچه را ما براى شما ضمانت مى كنيم، شفاعت قيامت است؛ براى عالم برزخ خود فكرى بكنيد.» با اين حساب، اين طور نيست كه هر كس مؤمن و شيعه باشد، حتماً در عالم برزخ راحت باشد. ممكن است در عالم برزخ سال ها عذاب بكشد. چند سال، خدا مى داند! شايد هزاران سال، شايد هم ميليون ها سال. به خدا پناه مى بريم! به هر حال، شفاعت، بى حساب نيست. وقتى مى گويند فلان افراد مشمول شفاعت واقع مى شوند، اين طور نيست كه از همان اول كه از دنيا مى روند مورد شفاعت قرار گيرند. شفاعت مراحلى دارد و افراد ممكن است در جاهاى گوناگونى مشمول شفاعت واقع شوند. اما آن شفاعت كارساز، مخصوص روز قيامت است؛ وقتى كه حساب ها به كلى تصفيه مى شود. اگر كسى در آن جا حسابش پاك نشد تا ابد در جهنّم خواهد سوخت. به همين دليل، در روايات، تصريح شده است كه جوانانِ خودتان از افكار مرجئه بركنار بداريد. آنها با نشر افكارشان، جوانان را تحريك مى كردند و به ارتكاب گناه وامى داشتند؛ مى گفتند: نگران نباشيد، هر كس ايمان داشته باشد، بهشتى مى شود. لذا ائمه (عليهم السلام) مى فرمودند: مواظب باشيد اين افكار انحرافى بر افكار جوانان شما اثر نگذارد: عَلِّموا صِبْيانَكُم ما يَنْفَعُهُمُ اللّهُ بِهِ لايَغْلِبُ عَلَيْهِمُ الْمُرجئةُ بِرَأْيها.(3) چنين برداشتى از اسلام بسيار خطرناك است. وقتى انسان فكر كند كه هر كارى انجام دهد آمرزيده مى شود، از هيچ جنايتى خوددارى نخواهد كرد. راستى اگر اين گونه باشد پس اين همه دستورات پيامبر (صلّى الله عليه وآله) و انذارها و تعاليم براى چه بوده است؟

مسأله ديگر اين است كه در داشتن ايمان واقعى هم همه در يك سطح نيستند. مراتب ايمان بسيار زياد است. در روايات ما بر اين مسأله تأكيد شده كه ايمان درجاتى دارد. بعضى از روايات براى آن ده مرتبه و بعضى از آنها هفت مرتبه ذكر كرده اند. اما بر حسب تحقيق و نظر دقيق، مى توانيم بگوييم مراتب ايمان تا بى نهايت ادامه دارد. آن قدر اختلاف در مراتب ايمان افراد وجود دارد كه شايد دو نفر هم كاملا شبيه يكديگر نباشند.

آنچه در درجه اول مهم است اين است كه سعى كنيم ايمان واقعى داشته باشيم و تنها به اسلام ظاهرى اكتفا نكنيم. دلمان خوش نباشد كه جزو مسلمان ها هستيم، از پدر و مادرمان مى توانيم ارث ببريم، ذبيحه مان حلال است يا بدنمان پاك است. اينها دلخوش كننده نيست، احكام ظاهرى اين دنيا است. براى سعادت اخروى بايد در باطن، ايمان داشته باشيم. در درجه بعد نيز بايد ببينيم در كدام مرتبه از ايمان هستيم و به مراتب اوليه ايمان اكتفا نكنيم. آن قدر مراتب عالى براى ايمان وجود دارد كه انسان به هر مرتبه اى كه برسد، وقتى به مرتبه پايين نگاه كند، مى فهمد چه قدر ترقّى كرده و يا اگر ـ خداى ناكرده ـ تنزّل كند، مى بيند چه سرمايه عظيمى را از دست داده است. البته اين تحوّل ها براى همه پيش مى آيد. ما در طول عمرمان ممكن است گاهى ايمانمان تقويت شود و ممكن است به عكس، گاهى خود را بيازماييم و ببينيم ايمانمان كم تر شده است. هر قدر ايمان قوى تر باشد تأثيرش در عمل بيش تر است. گاهى هم آثار ايمان به سادگى قابل شناختن نيست.

(1). بقره (2)، 128.

(2). ر.ك: بحارالانوار، ج 2، باب 6، روايت 6.

(3). همان، ج 2، باب 8، روايت 39.

/ 123