نزاع نكردن با مديران و رهبران شايسته - پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نزاع نكردن با مديران و رهبران شايسته

تك تك افراد امت اسلامى نسبت به امام و رهبرشان مسؤوليت خاصى دارند. البته منظور از امام و رهبر در اين جا، صرفاً شخصى نيست كه جانشين امام زمان (عليه السلام) است، بلكه منظور شخصى است كه در رأس يك جامعه و يا يك گروه قرار دارد و از نظر حدود اختيارات و حق تصميم گيرى موقعيت ممتازى نسبت به ديگران دارد. رهبران و مديران يك جامعه از دو حال خارج نيستند: يا صلاحيت و شايستگى لازم براى تصدى چنين مسؤوليتى را دارند و يا از اهليت و شرايط لازم برخوردار نيستند. اگر افراد يك جامعه و يا مجموعه اى در تعيين رهبر و مدير خود نقش دارند، نبايد بگذارند كسانى آن مسؤوليت را در دست بگيرند كه از كفايت و تدبير لازم برخوردار نيستند. اگر مديرى نااهل باشد، مجموعه تحت مديريت خود را نيز فاسد مى كند و رو به اضمحلال مى برد. اما اگر كسى اهليت لازم را براى مسؤوليتى كه پذيرفته است، دارد، نبايد با او درافتاد: لاتُنازَعِ الامْرَ اَهْلَهُ. نزاع كردن با كسانى كه صلاحيت مسؤوليتى را دارند جز اين كه موجب تحليل رفتن نيروهاى جامعه مى شود، فايده ديگرى ندارد. البته ممكن است مديرى اشتباه كند، ولى ما نبايد آن اشتباه را به رخ او بكشيم و بهانه اى براى نزاع و درگيرى درست كنيم؛ زيرا اين كار به صلاح جامعه نيست. قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد: وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا؛(1) و هرگز راه اختلاف و تنازع نپوييد كه در اثر تفرقه سست و ضعيف خواهيد شد.

اما مردم تا آن جا كه مى توانند، نبايد بگذارند كسانى كه عقل و تدبير لازم براى مديريت را ندارند، آن موقعيت را به دست بياورند: و لاتُطِعِ السُّفَهاءَ. برخى تصور مى كنند معنى تواضع اين است كه انسان در زندگى اجتماعى و در برخورد با ديگران بايد آن چنان تسليم و رام باشد كه هر كسى هر چه مى خواهد، بتواند بر او تحميل كند. اين كار تواضع نيست، بلكه نوعى بى عقلى است. اين كار موجب مى شود تا نعمت ها و استعدادهايى كه خداوند در وجود انسان به وديعت نهاده است شكوفا نشود و جامعه هم از آنها استفاده نكند.

معناى تواضع و فروتنى اين نيست كه انسان هيچ گونه موقعيت اجتماعى نداشته باشد و همه بتوانند خواسته هايشان را بر او تحميل كنند و او نيز هيچ گونه اظهار وجودى نكند. البته انسان بايد مواظب باشد كه به غرور، خودخواهى و خودپسندى مبتلا نگردد؛ يعنى خودش را بيش از آنچه هست نپندارد. خود بزرگ بينى موجب مى شود كه انسان موقعيت خود را در نظر ديگران بالاتر نشان دهد و به غرور مبتلا گردد، كه زمينه سقوط او را فراهم مى سازد. اساس سقوط شيطان، غرور و خود بزرگ بينى او بود. شخصيت هاى بزرگى به واسطه كبر و غرور زياد به انحراف و انحطاط كشيده شدند تا آن جا كه ديگر خدا را به خدايى قبول نداشتند! انسان بايد بين افراط و تفريط راه ميانه را برگزيند؛ نه آن چنان مغرور باشد و خودش را فوقِ همه بداند كه اصلا در مقابل ديگران تواضع نداشته باشد، و نه آن چنان خودش را خوار و كوچك شمارد كه ديگران نيز براى او هيچ موقعيتى قايل نباشند. اين كار موجب مى شود كه استعدادهاى انسان ظهور پيدا نكند و جامعه هم از آنها بهره مند نشود و نعمت هاى خدا به هدر برود.

در ادامه حضرت مى فرمايند: و لا تَتَّكِلَنَّ على كفايةِ احد. در بينش توحيدى، انسان نبايد به ديگران اميدوار باشد، بلكه فقط بايد توجهش به خدا باشد و از او كمك بخواهد. توجه به خدا، از يك سو موجب بى نيازى از خلق مى شود و از سوى ديگر، موجب مى شود كه انسان استعدادهاى خدادادى اش را به كار گيرد تا شكوفا گردد. انسان با اين كار علاوه بر اين كه شخصيت اجتماعى و عزت و احترام پيدا مى كند، ارتباطش نيز با خدا تقويت مى گردد. اگر انسان براى رفع احتياجش دست خود را به سوى مردم دراز كند، خواه ناخواه به همان اندازه پيش آنها خوار مى شود، اما اگر انسان احتياجش را به خدا بگويد پيش هيچ كس خوار نمى شود و احترام و آبرويش نزد همه محفوظ است.


(1). انفال (8)، 46.

قِفْ عِنْدَ كُلِّ اَمْر حَتّى تَعْرِفَ مَدْخَلَهُ مِنْ مَخْرَجِهِ قَبْلَ اَنْ تَقَعَ فيهِ فَتَنْدَمَ وَاجْعَلْ قَلْبَكَ قريباً تُشارِكُهُ و اجْعَلْ عِلْمَكَ والداً تَتَّبِعُهُ و اجْعَلْ نَفْسَكَ عَدُوّاً تُجاهِدُهُ و عارِيةً تَرُدُّها فَاِنَّكَ قَدْ جُعِلْتَ طَبيبَ نَفْسِكَ و عُرِّفْتَ آيةَ الصِّحَّةِ و بُيِّنَ لكَ الدّاءُ و دُلِلْتَ عَلَى الدَّواءِ فَانْظُرْ قيامَكَ على نَفْسِكَ و اِنْ كانَتْ لَكَ يَدٌ عِنْدَ اِنسان فلاتُفْسِدْها بِكَثْرَةِ المِنَنِ و الذِّكْرِ لها و لكِنِ اتَّبِعْها بِاَفْضَلَ منها فَاِنَّ ذلِكَ اَجْمَلُ بِكَ فى أخلاقِكَ و اَوْجَبُ لِلثّوابِ فى آخِرَتِكَ و عليكَ بالصَّمْتِ تُعَدَّ حليماً جاهلا كُنْتَ اَوْ عالِماً فَاِنَّ الصَّمْتَ زَيْنٌ لَكَ عَندَ العُلماءِ و السَّتْرُ لَكَ عِنْدَ الْجُهّالِ.

/ 123