مسأله مستضعف فكرى - پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مسأله مستضعف فكرى

پرسشى كه در اين جا مطرح مى شود اين است كه تكليف كسانى كه به دليل قرار گرفتن در شرايطى خاص نمى توانند حقايق اسلام را تشخيص دهند، چيست؟ شايد تصور اين حالت براى امثال من و شما خيلى آسان نباشد، اما اگر يك مقدار چشممان را بازتر كنيم خواهيم ديد كه اكثريت مردم روى زمين را اين گونه افراد تشكيل مى دهند. شرايط بسيارى از جوامع طورى نيست كه مردم همه حقايق را درك كنند. اگر خدا بر ما منت گذاشته و اين معارف را به ما عنايت فرموده است تا ايمان واقعى پيدا كنيم و حقايق اسلام را بشناسيم، بايد بسيار شكرگزار باشيم. بسيارى از مردم در شرايطى واقع شده اند كه خيال مى كنند حقيقت آن است كه آنها مى گويند و جز آن نيست. براى مثال بسيارى از فرقه هاى اسلامى در كشورهاى غير شيعه نشين هستند كه به دليل انس زياد با شرايط محيطى ـ اجتماعى خودشان، اصلا تصور نمى كنند راه ديگرى صحيح باشد. آنها شيعيان را مشرك مى دانند و معقتدند قرآنِ شيعيان قرآنى ديگر است، شيعيان نماز نمى خوانند و اگر هم بخوانند، چيز ديگرى است و با نماز مسلمانان تفاوت دارد! و.... حتى روايت مجعولى به اين مضمون درست كرده اند كه شيعه ها معتقدند جبرئيل امين خيانت كرده و به جاى اين كه وحى را به اميرالمؤمنين (عليه السلام) نازل كند، اشتباهى به پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) نازل كرده است! از اين رو آنها [شيعيان!] وقتى نمازشان تمام مى شود، به جاى گفتن الله اكبر، سه مرتبه مى گويند: «خان الامين»! يعنى ـ نعوذ بالله ـ جبرئيل امين خيانت كرده است! آن چنان تبليغات گسترده اى بر ضد شيعه صورت گرفته است كه اگر ما هزار بار قسم بخوريم كه چنين چيزهايى واقعيت ندارد، و حتى يك نفر شيعه نيز در كشور ما چنين كارى انجام نمى دهد، آنها باور نمى كنند. چنين كسانى اصلا درصدد بر نمى آيند كه ببينند تشيع حقّ است يا باطل.

اكنون فرض كنيم كسانى به دليل قرار گرفتن در چنين شرايطى، ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را قبول نداشته باشند، و خلفاى ثلاثه را حق و حضرت على (عليه السلام) را هم خليفه چهارم بدانند؛ چنين افرادى آيا بهشتى هستند يا جهنمى؟ آيا آن روايتى كه مى گويد: اگر كسى ولايت ما را نداشته باشد به جهنم مى رود، شامل اين افراد نيز مى شود يا خير؟

به اين گونه افراد كه اصلا احتمال حقانيت مذهبى ديگر به ذهنشان نمى آيد، اصطلاحاً «مستضعف» مى گويند. مستضعف، به اندازه استضعافش معاف و معذور است. البته اگر فردى در يك امر فرعى استضعاف داشت، معنايش اين نيست كه مستضعف مطلق است. اگر كسى فقط در بعضى از مسايل اعتقادى مستضعف باشد، به هر اندازه كه حجت برايش تمام شده باشد ـ چه از راه عقل و چه از راه نقل ـ به همان اندازه مسؤول است.

بنابراين ملاك سعادت انسان ايمان است، به شرط آن كه تا آخرين لحظه آن را حفظ كرده باشد. ايمان وقتى باقى مى ماند كه انسان به لوازم آن ملتزم باشد، در غير اين صورت به تدريج ضعيف مى شود و از بين مى رود. حتى ممكن است خود فرد نيز متوجه نشود كه كافر شده است، اما ته دلش مى بيند شك و ترديد دارد و برخى از احكام الهى را نمى تواند قبول كند. عملِ تنها بدون ايمان گرچه مى تواند آثارى در دنيا داشته باشد، اما فايده اى براى آخرت ندارد.

اكنون آيا كسانى كه اعتقادات صحيح و كاملى دارند؛ يعنى علاوه بر اين كه ساير اصول دين را قبول دارند، به امامت ائمه معصومين (عليهم السلام) معتقدند، اما گاهى هم مرتكب گناهى شده اند، آيا ما بايد با آنها دشمن شويم و طردشان كنيم؟ تمام انسان ها كه معصوم نيستند. مسلّماً تعداد معصومان از غير معصومان بسيار كم تر است. البته اگر كسى تجاهر به فسق دارد، نبايد با او معاشرت كنيم. اگر كسى داراى بعضى از صفات زشت است، خوب نيست انسان با او رفاقت كند؛ زيرا ممكن است خودش نيز به آن صفات زشت مبتلا گردد. اما نبايد به او فحش و ناسزا بدهد، بلكه بايد نسبت به او دلسوزى داشته باشد و سعى نمايد او را ارشاد كند و با تضرع و زارى از خداوند بخواهد كه خدا توفيقش دهد تا گناهانش را ترك و توبه كند.

در هر حال اگر كسانى ايمانشان را حفظ كنند، بالاخره به بهشت مى روند. البته اين سخن بدين معنا نيست كه ايمان تنها كافى است و گناه هيچ اثرى ندارد: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ. وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ؛(1) هر كس به قدر ذره اى كار نيك كرده پاداش آن را خواهد ديد و هر كس به قدر ذره اى كار زشتى مرتكب شده كيفر آن را خواهد ديد.

هيچ كارى بى حساب نيست. شفاعت هم نصيب كسانى مى شود كه لياقت شفاعت را كسب كرده باشند و بايد توجه داشت كه ارتكاب بعضى از گناهان باعث از بين رفتن لياقت شفاعت مى گردد. امام صادق (عليه السلام) در آخرين لحظات حيات پربركتشان فرمودند، به اهل بيت و دوستان من بگوييد: اِنَّ شَفاعَتَنا لَنْ تَنالَ مُسْتَخِفّاً بالصَّلاة؛(2) كسى كه نماز را سبك بشمارد، مشمول شفاعت ما نمى شود. بنابراين همان طور كه توبه موجب آمرزيده شدن گناهان مى شود، برخى از كارهاى ديگر انسان نيز مى تواند استحقاق شفاعت برايش ايجاد كند يا قابليت شفاعت را از وى سلب كند.

(1). زلزله (99)، 7ـ8.

(2). بحارالانوار، ج 82، ص 235.

يَا ابْنَ جُنْدَب يَهْلِكُ الْمُتَّكِلُ عَلى عَمَلِهِ وَ لا يَنْجُو الْمُتَجَرِّىءُ علَى الذُّنوبِ اَلْواثِقُ بِرَحْمَةِ اللّهِ قُلْتُ فَمَنْ يَنْجُو قال الَّذينَهُمْ بَيْنَ الرَّجاءِ وَالْخَوْفِ كَأَنَّ قُلوبَهُمْ فى مِخْلَبِ طائر شَوْقاً اِلَى الثَّوابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعَذابِ.


/ 123