اَشكال مختلف رابطه انسان با مال دنيا - پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَشكال مختلف رابطه انسان با مال دنيا

رابطه انسان با مال دنيا از چند منظر قابل بررسى است؛ يك جهت آن مربوط به دل بستگى انسان به مال دنيا مى شود. در اين خصوص، تفاوتى بين مال زياد و مال كم وجود ندارد؛ ممكن است كسى مال اندكى هم داشته باشد، ولى دل بستگى اش به آن بسيار زياد باشد. دل بستگى انسان به مال دنيا، كم يا زياد، مطلقاً مبغوض است، منتها مبغوضيتى كه به حد حرمت نمى رسد، اما مى تواند انسان را به معصيت بكشاند. اگر دل بستگى به مال دنيا به گونه اى باشد كه مانع انسان در راه انجام وظيفه شرعى گردد و يا به حدى باشد كه موجب كوچك ترين ضربه و آسيبى به فعاليت هاى انسان از قبيل عبادت و تحصيل گردد، بسيار مذموم است. بنابراين وظيفه انسان است كه با اين گونه دل بستگى ها مبارزه نمايد. بهترين حالت در اين زمينه اين است كه وجود و عدم مال دنيا براى انسان على السويه باشد؛ يعنى اگر مالك مال دنيا بود، زياد خوشحال نشود و اگر هيچ چيز نداشت و يا اموال خود را از دست داد، خيلى غصه دار و ناراحت نگردد؛ چرا كه هر دو حالت براى او وسيله آزمايش و امتحان الهى است: لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ؛(1) تا هرگز بر آنچه از دست شما رود دل تنگ نشويد و به آنچه به شما رسد دل شاد نگرديد. البته گفتن اين مطلب آسان است، اما رسيدن به آن، كار چندان آسانى نيست.

يكى از راه هاى پيدايش اين حالت اين است كه انسان سعى كند مقدارى از دارايى خود را، آن هم از چيزهايى كه دوست دارد، در حدى كه برايش ميسّر است در راه خدا انفاق كند: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ؛(2) هرگز به مقام نيكوكاران و خاصان خدا ـ يا درجات عاليه بهشت ـ نخواهيد رسيد مگر آن كه از آنچه دوست مى داريد در راه خدا انفاق كنيد.

البته حسن تلاش براى كسب مال به منظور انفاق در راه خدا يك شرط دارد و آن اين است كه كسب مال و ثروت به انگيزه انجام مستحبات، موجب بازماندن انسان از واجبات و مسايل اصلى و مهم وى نگردد. مثلاً اگر يك طلبه، يا يك دانشجو، يا مجتهد و محقق، به انگيزه انفاق در راه خدا، تمام وقت و نيرو و فكر و ذهن خود را صرف كسب ثروت و مال دنيا كند به گونه اى كه از وظيفه اصلى اش، يعنى تحصيل و تحقيق، بازبماند، كار مطلوبى انجام نداده و در واقع واجب را فداى مستحب كرده است.

پرداختن به كارى كه موجب ترك واجبى مى شود شبهه حرمت پيدا مى كند. بنابراين هميشه كسب مال حتى به انگيزه صحيح و نيت مطلوب، مطلقاً مطلوب نيست، شرطش اين است كه مزاحم با تكليف ارجحى نباشد؛ اگر مزاحم با تكليف واجبى باشد، انجام آن حرام است و اگر مزاحم با تكليف مستحب ارجحى باشد، پرداختن به آن در حكم مكروه است. پس اگر انگيزه كسب مال، انجام تكليف واجبى باشد، مطلوب، بلكه واجب است و نيز اگر به انگيزه انجام كار مستحبى باشد كه مزاحم با تكليف واجب يا تكليف ارجحى نيست، مستحب است.

ممكن است انسان اموال زيادى هم در اختيار داشته باشد، اما خودش از آن استفاده نكند. خوبى يا بدى اين كار به انگيزه انسان بازمى گردد. گاهى مصرف نكردن به اين دليل است كه انسان دوست دارد مالش دست نخورده باقى بماند. به اين حالت بخل مى گويند كه از نظر اسلام بسيار مذموم و نامطلوب است. اما اگر استفاده نكردن از مال و ثروت به اين انگيزه باشد كه انسان به لذايذ دنيا عادت نكند، هدفى والا و مطلوب به شمار مى آيد. انسان وقتى از داشتن چيزى لذت ببرد، ناخودآگاه به آن علاقه مند مى شود. معمولاً نحوه شكل گيرى محبت ها اين گونه است؛ يعنى انسان ابتدا از چيزى لذتى مى برد، سپس كم كم از آن خوشش مى آيد و دلش مى خواهد هميشه آن را داشته باشد. بنابراين يكى از راه هاى عدم دل بستگى به مال دنيا اين است كه انسان كم تر از آن استفاده كند تا از آن كم تر لذت ببرد. اگر كم مصرف كردن به اين انگيزه باشد كه به مال دنيا دل بستگى پيدا نكند، به تدريج به صفت زهد كه مطلوب اولياى خدا و يكى از اوصاف كماليه است، دست پيدا خواهد كرد. زاهد بودن به معناى فاقد بودن نيست؛ انسان ممكن است ثروت زيادى هم داشته باشد، اما زاهد باشد. معروف است كه حضرت سليمان (عليه السلام) با وجود آن همه مواهبى كه خداوند به او داده بود به نان جوى، آن هم از دست رنج خودش، قانع بود؛ يعنى در عين داشتن ثروت كلان، زاهدانه زندگى مى كرد.

رابطه ديگرى كه انسان با مال دنيا پيدا مى كند، از جهات اخلاقى و ارزشى است؛ از اين حيث ممكن است صفات اخلاقى خوب يا بدى در انسان شكل گيرد. اگر انسان شيفته مال دنيا باشد، به حدى كه آن را ارزش بداند، در صورت ازدياد مالش، از فرط خوشحالى ـ به اصطلاح ـ خودش را گم مى كند. در زبان عرب، به اين حالت خوشحالى زياد كه به واسطه برخوردارى از يك نعمت به انسان دست مى دهد، «بطر» مى گويند. عكسِ اين حالت نيز زمانى است كه انسانِ صاحب مال و توان گرى، با از دست دادن ثروتش غصه دار شود، به گونه اى كه از فرط ناراحتى، آرامش و سلامت روانى خود را نيز از دست بدهد.

اين دو حالت، لازمه دل بستگى به دنيا است. اگر انسان علاقه اى به مال دنيا نداشته باشد و فقط آن را براى انجام وظايف بخواهد، هيچ گاه دل بسته آن نمى شود. انسان بايد ببيند در اين موقعيت كه قرار گرفته است چه وظيفه اى دارد. انفاق در راه خدا در اوج توان مندى، يا صبر و شكيبايى در نهايت فقر، از وظايف انسان است كه نوعى عبادت نيز به شمار مى رود.

كسى كه هدفش آخرت است، نه با به دست آوردن مال آن چنان خوشحال مى شود و نه با از دست دادن آن چندان غمگين و افسرده. امام صادق (عليه السلام) نيز به عبداللّه بن جندب مى فرمايد: و لاتَكُنْ بَطِراً فى الغِنى؛ آن گاه كه مال زيادى دارى و توان گر هستى سرمست مشو.

خداوند انسان هايى را كه از فرط شادى سرمست مى شوند و ـ به اصطلاح ـ خودشان را گم مى كنند، دوست ندارد: اِنَّ اللّهَ لايُحِبُّ الْفَرِحينَ.(3) هم چنين خداوند انسان هايى را كه با از دست دادن مال و ثروتشان از زندگى سير مى شوند، به گونه اى كه ديگر نه حوصله معاشرت با كسى دارند و نه حوصله درس خواندن و درس دادن و...، مذمت مى كند. اين حالت مخصوص انسان هايى است كه از تربيت صحيح دينى محروم بوده و هدف از زندگى را به درستى نشناخته اند: إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً إِلاَّ الْمُصَلِّينَ؛(4) مى فرمايد: انسان مخلوقى طبعاً حريص و بى صبر است. چون شر و زيانى به او رسد، سخت جزع و بى قرارى كند و چون مال و دولتى به او رو كند ـ بخل ـ ورزد و منع ـ احسان ـ نمايد، مگر نمازگزاران حقيقى. نجات يافتن انسان از اين حالت هاى پَست، كه به دليل ضعف نفس است، در گرو ايجاد رابطه با خدا است كه بهترين نمود و جلوه آن نماز است. بنابراين، انسان بايد سعى كند كه هر دو حالت بطر (در حالت غنا و ثروت مندى) و جزع (در حال فقر و مصيبت) را از خود دور كند.


(1). حديد (29)، 23.

(2). آل عمران (3)، 92.

(3). قصص (28)، 76.

(4). معارج (70)، 19ـ23.

و لاتَكُن فَظّاً غليظاً يَكْرَهُ النّاسُ قُرْبَكَ و لاتَكُنْ واهِناً يُحَقِّرُكَ مَنْ عَرَفَكَ و لا تَشارَّ مَنْ فَوْقَكَ و لاتَسْخَرْ بِمَنْ هو دونَكَ ولا تُنازِعِ الاَْمْرَ اَهْلَهُ و لاتُطِعِ السُّفَهاءَ و لاتَكُنْ مَهيناً تَحْتَ كُلِّ اَحَد و لاتَتَّكِلَنَّ على كفايةِ اَحَد.

/ 123