صبر در برابر مشكلات - پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صبر در برابر مشكلات

انسان خواه ناخواه در زندگى با مسايلى مواجه مى شود كه مطابق ميل او نيست و سعى مى كند آنها را برطرف كند. حتى گاهى انسان بر اساس وظيفه شرعى خود موظف است با برخى از امور ناخوشايند زندگى مبارزه نمايد؛ مثلاً بايد مرض و بيمارى را از خود دور كند و در صدد معالجه آن برآيد. نكته مهم در اين موارد اين است كه انسان بايد با سعه صدر مشكلات و گرفتارى هاى زندگى را پشت سر بگذارد و به دور از جزع و فزع و بى تابى با آنها برخورد كند. حضرت عيسى (عليه السلام) در ادامه توصيه خود به حواريون مى فرمايد: اگر مى خواهيد به مقامات عالى برسيد، بايد نسبت به امور مكروه و ناخوشايند كه برايتان پيش مى آيد بردبار و صبور باشيد: و لاتَنالُونَ ما تَأْمُلُونَ الاّ بالصَّبْرِ على ما تَكْرَهُونَ.

انسان ممكن است در زندگى با مشكلات و سختى هاى كوچك و بزرگى روبه رو شود؛ از يك سرماخوردگى جزيى گرفته تا يك بيمارى صعب العلاج، از زندگى با همسرى بداخلاق و تندخو گرفته تا داشتن فرزندى معلول و.... همه اينها ناراحتى ها و رنج هايى است كه خواه ناخواه برخى از آنها در زندگى انسان رخ مى نماياند. آنچه مهم است عكس العمل ها و رفتارهاى ما در برابر اين مشكلات است. كسانى كه جز رضاى خدا چيز ديگرى نمى خواهند، تنها در پى عمل به تكليف و وظيفه اند و با صبر و شكيبايى سختى ها را تحمل مى كنند. در اين زمينه داستان معروفى وجود دارد كه در اين جا بدون توجه به صحت و سقم جزئيات آن و صرفاً به دليل نكته آموزنده اى كه دارد، آن را نقل مى كنيم.

مى گويند در منطقه خرقان، عارف زنده دلى به نام شيخ ابوالحسن خرقانى مى زيسته كه آوازه شهرتش تا دوردست ها پيچيده بود. يك روز، شخصى طالب حقيقت، از شهرى دور به قصد ملاقات شيخ عازم خرقان مى شود تا پندى بگيرد و از كرامات او بهره اى ببرد. وى با زحمت فراوان خود را به محل سكونت شيخ مى رساند و منزل او را پيدا مى كند. هنگامى كه در خانه را مى زند، همسر شيخ ابوالحسن بيرون مى آيد و خواسته مرد ناشناس را مى پرسد. مرد با احترام پاسخ مى دهد: مى خواهم شيخ را زيارت كنم. زن با شنيدن اين سخن شروع مى كند به فحاشى، و نسبت به آن شخص و شوهر خود كلمات زشتى را بر زبان جارى مى سازد. پس از پافشارى فراوان مرد مبنى بر لزوم ملاقات با شيخ، زن مى گويد كه همسرش براى جمع آورى هيزم به بيابان رفته است. مرد از همان مسيرى كه همسر شيخ گفته بود راهى بيابان مى شود. از دور فردى را مى بيند كه سوار بر حيوانى است و بار هيزمى را نيز با خود دارد. مطمئن مى شود كه آن شخص شيخ ابوالحسن خرقانى است. از اين كه مطلوبش را يافته بود، شادمان مى گردد. كمى كه جلوتر مى رود متوجه مى شود شيخ سوار بر شير درنده اى است. وحشت زده خود را به شيخ مى رساند و از او مى پرسد: آيا تو شيخ ابوالحسن خرقانى هستى؟! او در پاسخ مى گويد: آرى. آن شخص پيش از مطرح كردن خواسته خود، از رفتار ناشايستى كه همسر شيخ با وى داشته است سخن به ميان مى آورد و خطاب به شيخ مى گويد: تو چگونه با اين زن زندگى مى كنى و چرا تاكنون او را طلاق نداده اى؟ شيخ در پاسخ مى گويد: اين مقام و كراماتى كه خداوند به من عطا فرموده به دليل صبرى است كه نسبت به اخلاق بد همسر خود داشته ام.

نكته آموزنده اى كه در اين داستان وجود دارد اين است كه اگر انسان براى رضاى خداوند بر امور ناخوشايند زندگى صبر كند، به مقامات عالى معنوى نايل خواهد گرديد: و لاتَنالونَ ما تَأْمُلون الاّ بالصَّبْرِ على ما تَكْرَهونَ.

از ديگر مصاديق مخالفت با نفس، خوددارى از نگاه حرام است. يكى از لذت هايى كه بسيار راحت و بدون هيچ زحمتى به دست مى آيد، لذتى است كه از راه چشم عايد انسان مى گردد. به طور كلى، تماشاى طبيعت و يا رفت و آمد افراد در خيابان، به انسان آرامش مى بخشد. اگر انسان در اتاقى محبوس باشد و به هيچ چيز نگاه نكند، بر او بسيار سخت خواهد گذشت. اما از آن طرف، اگر انسان مواظب چشمش نباشد، ممكن است به دام شيطان بيفتد. اگر انسان به چيزهايى نگاه كند كه خيره شدن به آنها جايز نيست، در واقع با دست خودش در زمين دلش بذر شهوت كاشته است و نتيجه اش اين مى شود كه انسان از اهداف عقلايى، حتى اهداف صحيح دنيوى خود، باز مى ماند و در تصميم گيرى نيز دچار مشكل مى شود.

اگر انسان از همان ابتدا عنان چشمش را در اختيار بگيرد و نگاهش را آزاد نگذارد، مى تواند خود را از آثار سوء شهوت مصون بدارد، وگرنه در صورتى كه چشم چران شد و از نگاه هاى نامطلوب خوددارى نكرد، نه تنها به كمالات معنوى نخواهد رسيد، بلكه حالاتى برايش به وجود مى آيد كه شبيه به حيوانات است. چنين حالتى كافى است كه انسان را دچار فتنه و گرفتارى كند و از مسير صحيح باز دارد: اِيّاكُمْ و النَّظْرِةَ فَاِنَّها تَزْرَعُ فى الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ و كَفى بها لِصاحِبِها فِتْنةً.

/ 123