وظيفه ما در مقابل دين خدا - پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وظيفه ما در مقابل دين خدا

امروز ما مخاطب اين سخن امام صادق (عليه السلام) هستيم و بايد دين خدا را جدّى بگيريم؛ هم عقايد مربوط به دين را، هم ارزش هاى اخلاقى و هم دستورات عملى آن را. بايد مراقب باشيم با احكام خدا بازى نكنيم. هم خودمان نسبت به آنها در عمل بى اعتنايى نكنيم و هم در تفسير و توضيح آنها درست رفتار نماييم، وگرنه مسؤول جهل و كفر ديگران خواهيم بود.

مى گويند: از يكى از علماى يزد پرسيده بودند كه چرا اين قدر گريه مى كنيد؟ فرموده بود: «مى ترسم در قيامت، به من بگويند: مسؤول مسلمان نشدن يهوديان يزد تو هستى؛ اگر رفتارت درست بود، اگر به وظيفه ات عمل مى كردى، يهودى ها از تو مى آموختند و مسلمان مى شدند.» اين سخنان از كسانى كه اهل محاسبه و مراقبه هستند بعيد نيست. امام صادق (عليه السلام) نيز ضمن تأييد اصل اين مطلب، اعمال برخى دين داران را مسؤول جهل مردم معرفى مى كند: يا ابنَ جُندب، قديماً عَمُرَ الجهلُ؛ اى پسر جندب، از گذشته، بنيان جهل آباد شده و قَوِىَ اساسُهُ؛ و پايه اش محكم گرديده است، چرا؟ و ذلكَ لِاتّخاذِهِم دينَ اللّهِ لَعِباً؛ به دليل آن كه دين خدا را به بازى گرفته اند.

فرق «لعب» با كار جدّى در اين است كه در كارهاى جدّى، انسان مى داند كه حقايقى وجود دارد و با واقعياتى سر و كار دارد؛ مثلا، غذا كه مى خورد، مى داند گرسنگى واقعاً وجود دارد؛ غذايى هم هست، مى خورد تا سير شود؛ اما در كارهاى لعب، انسان به خيال و تصور بسنده مى كند؛ مثل گفت و گوهاى غير جدّى و تعارفات معمول كه واقعاً نمى گويد: «قربانت، تصدّقت و...».

بر همين اساس، رفتارهاى انسان از دو بخش تشكيل مى شود: رفتارهاى جدّى و واقعى كه انسان به لوازم آن مستلزم است، و رفتارهاى غير جدّى و لعب كه كارى را جدّى نمى گيرد؛ مانند سرگرمى ها يا تعارفات معمول.

كسانى كه دين خدا را بازى به حساب مى آورند، اعمال عبادى مردم (مثلا مسجد رفتن آنها) را هم مثل آداب و رسوم و تعارفات معمول، غير جدّى حساب مى كنند، عمل به دستورات و احكام دين را هم بازى مى دانند و آنها را به دلخواه مردم تفسير مى كنند تا مردم از آنها خرسند شوند و مشترى بيش ترى پيدا كنند. ساير مردم هم وقتى به اينها نگاه مى كنند، نمى توانند دين را جدّى بگيرند: حتّى لقَدْ كانَ المُتَقَرِّبُ مِنهم اِلىَ اللّهِ بِعلمِه يُريدُ سِواهُ؛ تا آن جا كه كسانى كه مى خواستند با علمشان (علوم دينى، نه علومى مثل فيزيك و شيمى) به خدا تقرّب پيدا كنند، غير او را قصد كرده اند. اولئكَ هُم الظّالمونَ؛ آنان همان كسانى اند كه (بر بشريت) ظلم كرده اند (همان گونه كه بر خودشان نيز ظلم نموده اند).

يَا ابْنَ جُندب لَو اَنَّ شيعتَنا اسْتَقامُوا لَصافَحَتْهُمُ الملائكةُ و لاََظَلَّهُمُ الغَمامُ وَ لاََشرَقُوا نَهاراً و لأَكَلُوا مِن فَوقِهِم و مِن تَحتِ اَرجُلِهِمْ و لَما سَأَلُوا اللّهَ شَيئاً اِلاّ اَعطاهُم.

اى پسر جندب، اگر شيعيان ما استقامت داشته باشند (يعنى به وظايف دينى شان درست عمل كنند و به آنچه معتقدند، پاى بند باشند و در پيروى ما از راه صحيح خارج نشوند) فرشتگان با آنان مصافحه مى كنند و (در حرارت آفتاب) ابرها بر سرشان سايه مى اندازند (حتى هنگامى كه قرار است باران ببارد، خداوند باران را در شب نازل مى كند تا در روز هوا برايشان آفتابى باشد) و از بالاى سر و زير پا برايشان روزى مى فرستد (يعنى نعمت از اطراف بر آنها مى ريزد) و هيچ درخواستى از خدا نمى كنند، مگر اين كه به آنها عطا مى كند.

/ 123