ضرورت توجه به سطح مخاطب در گفتار - پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ضرورت توجه به سطح مخاطب در گفتار

طبع انسان، به خصوص جوان ها، اين گونه است كه وقتى سخن تازه اى مى شنوند دوست دارند آن را براى ديگران نقل كنند. اصل اين مسأله امرى طبيعى است و اشكالى هم ندارد، اما در اين باره بايد نكاتى را مد نظر داشته باشيم؛ از جمله اين كه به نوع مخاطبمان توجه داشته باشيم و دقت كنيم كه آيا سخن ما در او چه تأثيرى بر جاى مى گذارد. آيا اگر مطلبى علمى است، مخاطب توان درك آن را دارد؟ بسيارى از معارف براى همه مردم قابل درك نيست. در نقل مطالب، بايد به ظرفيت ذهنى و پايه معرفتى افراد توجه داشت؛ همه چيز را نبايد براى همه كس گفت.

در ارتباط با نكته اى كه متذكر شديم، در كتب روايى بابى به نام «كتمان سرّ» وجود دارد. روايات بسيارى از ائمّه هدى (عليهم السلام) در اين زمينه وارد شده است كه اسرار ما را كتمان كنيد و به ديگران نگوييد. شايد سؤال شود كه مگر اسرارچه بوده است كه نبايد به ديگران گفته مى شده است؟ يا چرا بعضى از افرادى كه اسرار آنها را فاش كرده اند مورد لعن واقع شده اند؟ يا چرا اگر بر برخى افراد بلاهايى نازل شده، علت آن افشاى اسرار اهل بيت (عليهم السلام) ذكر شده است؟ آيا ما هم اسرارى مى دانيم كه بايد از ديگران كتمان كنيم؟ آيا اين روايات شامل حال ما هم مى شود يا فقط شامل عده اى از اصحاب سرّ مى شود كه بايد آنها را كتمان كنند؟ آيا همه چيز را مى توان همه جا گفت؟ ملاك اين مطلب چيست؟

در اين قسمت از روايت عبداللّه بن جندب، امام صادق (عليه السلام) به همين مطلب اشاره دارد كه انسان در مقام راهنمايى ديگران، بايد به ظرفيت مخاطب توجه داشته باشد. نبايد همه مطالب را يك جا به مخاطب منتقل كرد. ممكن است فردى ظرفيت پذيرش اين حجم از مطالب را نداشته باشد. علاوه بر اين، برخى از موضوعات از جمله معارف بلند درباره توحيد يا مقامات انبيا (عليهم السلام) و اوليا است كه همه كس توان درك آن را ندارد. اين نوع مطالب، از جمله اسرار محسوب مى شود كه نبايد به همه كس گفت، و گرنه موجب گمراهى آنها مى شود. پيامبر (صلّى الله عليه وآله) در روايتى مى فرمايند: لَوْ عَلِمَ ابوذر ما فى قلبِ سلمان لَقَتَلَهُ؛(1) اگر ابوذر بدان چه در دل سلمان مى گذرد آگاهى مى يافت او را مى كشت! اين با وجود آن است كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله) بين اين دو برادرى ايجاد كرده بود و آنها هر دو، از نظر پايه ايمان و معرفت، در سطحى بالا و نزديك به هم قرار داشتند.

از اين مطلب به دست مى آيد كه معارف بلندى وجود دارد كه به لفظ در نمى آيد؛ وقتى به صورت لفظ درآيد، مردم معناى ديگرى از آن مى فهمند. بنابراين نبايد آنها را نزد هر كس مطرح كرد، و گرنه يا گوينده را متهم به كفر مى نمايند يا خودشان به كفر كشيده مى شوند و يا نسبت به ديگران سوءظن پيدا مى كنند.

اين مسأله در مورد كتاب و نوشته نيز صادق است؛ همه چيز را نبايد در هر كتابى نوشت، و گرنه ممكن است موجب انحراف برخى از مردم شود يا مطابق معناى عاميانه و عرفى تفسير گردد؛ براى مثال مى توان به مسأله «وحدت وجود» در فلسفه و عرفان اشاره كرد. بسيارى از اين كلمه معنايى مى فهمند كه با معناى مورد نظر فلاسفه و عرفا تفاوت دارد و به همين دليل، عرفا را متهم به كفر مى كنند و مى گويند: اگر «همه چيز خدا است» يا «مجموع عالم وقتى با هم تركيب شود خدا خواهد شد»، اين كفر است. اما عرفا هيچ گاه «وحدت وجود» را به اين معنا نگفته اند. ممكن است ما آنچه را عرفا مى گويند، نفهميم، اما اين معنايش آن نيست كه آنان معناى غلطى اراده كرده اند. ممكن است معناى بلندى مورد نظر باشد كه لفظ از ترسيم آن عاجز است.

نظير اين مطلب درباره مقامات انبيا و اوليا (عليهم السلام) نيز وجود دارد. بر حسب روايتى، روزى پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله) در جايى نشسته بودند و حضرت على (عليه السلام) از مقابل ايشان عبور كرد. حضرت فرمودند: «اگر نمى ترسيدم كه مردم درباره برادرم، على (عليه السلام)، چيزهايى را بگويند كه نصارا درباره عيسى بن مريم (عليه السلام) گفتند، مقامات او را به درستى بيان مى كردم.»(2)

يعنى حضرت على (عليه السلام) مقاماتى دارد كه اگر رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) آنها را براى مردم مى گفت، موجب سوء فهم مى شد و همان گونه كه مسيحيان عيسى (عليه السلام) را خدا دانستند، مسلمان ها هم على (عليه السلام) را خدا مى خواندند! در همين حال هم عده اى نمى توانند حقيقت مقام او را درك كنند و «على اللّهى» شده اند. بدين روى، رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) همه مقامات حضرت على (عليه السلام) را حتى براى اصحاب خاص خود بيان نكرده اند.

اگر مى بينيم امروزه درباره برخى از شخصيت هاى بزرگ اختلاف هايى بين افراد وجود دارد به دليل تفاوت مراتب فهم آنها است؛ مثلا، همه نمى توانند عظمت مقام حضرت زهرا (عليها السلام) را درك كنند. اين افراد ـ العياذ بالله ـ مبغض اهل بيت (عليهم السلام) نيستند، بلكه فهمشان بيش از اين نيست. نبايد توقع داشت همه مردم در مرتبه معرفت خواص اولياى خدا باشند.

(1). بحارالانوار، ج 78، باب 24، روايت 1.

(2). همان، ج 2، باب 26، روايت 25.

/ 123