رابطه اميد و ترس با ميزان شناخت افراد - پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رابطه اميد و ترس با ميزان شناخت افراد

اميد و ترس افراد، به ميزان شناخت و معرفت و نيازهايى كه درك مى كنند بستگى دارد. مثلا ترس و اميد يك كودك دو سه ساله فقط در محدوده خواسته هايى كه دارد شكل مى گيرد. او هيچ وقت نسبت به مسايل بين المللى، اجتماعى، معنوى و اخروى و... ترس و اميدى ندارد؛ زيرا هيچ تصورى از آنها ندارد. در سطحى بالاتر، انسان هاى عادى و معمولى، از بيمارى، فقر، گرفتارى هاى زندگى و... ترس دارند و از سوى ديگر، اميد دارند كه پول دار بشوند و همسر خوب، خانه خوب و موقعيت اجتماعى خوبى به دست آورند. افرادى كه مقدارى معرفتشان بيش تر است، مسايل معنوى را هم در نظر مى گيرند؛ براى مثال، از اين كه عقل و ايمانشان از بين برود مى ترسند و اميد دارند كه بر معرفت و ايمانشان افزوده شود. كسانى هم كه به آخرت ايمان دارند، به ثواب هاى اخروى اميدوارند و از عذاب هاى اخروى در هراسند.

فلسفه ارسال دين، اين است كه دايره اميدها و ترس ها را گسترش دهد؛ يعنى به انسان بفهماند كه فقط نبايد از گرسنگى، بيمارى، صاعقه و... ترسيد، بلكه بالاتر از اينها بايد از چيزهايى مهم تر در هراس بود؛ اين كه به انسانيت انسان لطمه بخورد، روح و قلب انسان آلوده و سياه شود، عذابى از ناحيه خداوند در دنيا و آخرت به انسان برسد و از همه مهم تر، خداوند از انسان ناراضى شود و به او اعتنايى نكند. همه افراد به يك اندازه از اين مسايل نمى ترسند. مثلا بچه ها اين گونه ترس ها را به هيچ وجه درك نمى كنند؛ زيرا آنها نمى دانند چه چيز خداوند را ناراضى مى كند. يا انسان هايى كه در درجات اول ايمان قرار دارند، از عذاب هاى آخرت و جهنم مى ترسند، اما ترس كسانى كه در مراتب عالى تر ايمان هستند، با آنها فرق مى كند؛ مثلا مى ترسند كه كار آنها محبوبشان را برنجاند يا باعث شود خداوند ديگر به آنها اعتنايى نكند. البته بچه ها هم توانايى درك بعضى مسايل در اين حد را دارند. براى مثال، وقتى پدر يا مادرشان با آنها قهر مى كند، ناراحت و غصه دار مى شوند. هيچ تنبيهى براى كودك بدتر از بى توجهى و قطع نوازش و مهر و محبت مادرى نيست. بالاترين نياز فطرى انسان نيز اين است كه خداوند به او عنايت داشته باشد.

قرآن كريم يكى از بزرگ ترين عذاب هاى الهى را در روز قيامت سخن نگفتن خداوند با افراد شقى ذكر كرده و مى فرمايد:... وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ؛(1)... و خدا روز قيامت با آنان سخن مى گويد، و به ايشان نمى نگرد، و پاكشان نمى گرداند، و عذابى دردناك خواهند داشت. اين عذاب، از هر عذاب و آتشى سخت تر است. شايد ما الان به خوبى درك نكنيم كه اين چه نوع عذابى است، اما آن گاه كه در قيامت كه اين نياز را در وجودمان احساس كرديم و از عنايت خداوند (سخن گفتن و نگاه و توجه خدا) محروم شديم، آن گاه خواهيم فهميد كه چه نعمتى را از دست داده ايم.

بنابراين خوف و رجا منحصر به امور دنيايى نيست و فقط امورى را كه در دنيا از آنها مى ترسيم يا به آنها اميد داريم شامل نمى شود، بلكه مواردى مهم تر و اساسى تر را نيز در برمى گيرد كه ما با بالا بردن معرفتمان مى توانيم آنها را درك و لمس كنيم.

(1). آل عمران (3)، 77.

/ 123