آيه: 127 وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
ترجمه
و (بياد آور) هنگامى كه ابراهيم، پايه هاى خانه (كعبه) را با اسماعيلبالا مى برد (ومى گفتند:) پروردگارا از ما بپذير، همانا تو شنوا و دانايى.
نكته ها
از آيات و روايات متعدّد استفاده مى شود كه خانه كعبه، از زمان حضرت آدم بوده و حضرت ابراهيم عليه السلام آنرا تجديد بنا نموده است. چنانكه آن حضرت در موقع اسكان همسر و فرزندش در سرزمين مكّه مى گويد: ربّنا انّى اسكنتُ من ذرّيتى بوادٍ غير ذى زَرع عند بيتك ا لمحرّم (420) خداوندا بعضى از خاندانم را در اين سرزمين خشك و بدون زراعت، در كنار خانه ى تو سكونت دادم. بنابراين در زمان شير خوارگى حضرت اسماعيل عليه السلام نيز اثرى از كعبه وجود داشته است. و در سوره ى آل عمران (421) نيز از كعبه به عنوان اوّلين خانه مردم یاد شده است. در آیه مورد بحث نیز سخن از بالا بردن پایههای خانه بدست ابراهیم علیه السلام است و این تعبیر میرساند که اساس خانه کعبه، قبلاً وجود داشته و ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام آنرا بالا بردهاند. حضرت علی علیه السلام نیز در خطبه قاصعه(3) میفرماید: خداوند
تمام مردم را از زمان حضرت آدم تا ابد، با همین کعبه و سنگهای آن آزمایش مینماید.
ابراهیم واسماعیل علیهما السلام در کار مساوی نبودند. در حدیث میخوانیم: ابراهیم بنّایی میکرد واسماعیل سنگ به دست پدر میداد. وشاید به سبب همین تفاوت، میان نام آن دو بزرگوار فاصله گذاشته است. «یرفع ابراهیم القواعد من
البیت و اسماعیل»
پیامها:
1- بانیان کارهای نیک را فراموش نکنیم. «اذیرفع» «اذ» یعنی گذشته را یاد کن.
2- در مسیر اهداف الهی، کار بنّایی و کارگری نیز عبادت است. لذا از خداوند قبولی آنرا میخواهند. «یرفع ابراهیم القواعد... ربنّا تقبّل منّا»
3- کار مهم نیست، قبول شدن آن اهمیّت دارد. حتّی اگر کعبه بسازیم، ولی مورد قبول خدا قرار نگیرد، ارزش ندارد. «ربّنا تقبّل»
4- کارهای خود را در برابر عظمت خداوند، قابل ذکر ندانیم. حضرت ابراهیم نامی از کار و بنایی خود نبرد و فقط گفت: «ربّنا تقبّل منّا»
5 - در روایات آمده است: از شرایط استجابت و آداب دعا، ستایش خداوند است. ابراهیم علیه السلام دعای خود را با ستایش پروردگار همراه ساخته است. «انّک انت السمیع العلیم»
------------------------------
1) ابراهیم، 37.
2) آلعمران، 96.
3) نهجالبلاغه، خطبه 192.