آيه: 44 أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ
ترجمه
آيا مردم را به نيكى دعوت كرده و خودتان را فراموشمى نماييد؟ با اينكه شما كتاب (آسمانى) را مى خوانيد، آيا هيچ فكر نمى كنيد؟نكته ها
دانشمندان يهود، قبل از بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله، مردم را به ايمان آوردن به آن حضرت دعوت مى كردند و بشارت ظهور حضرت را مى دادند، امّا هنگام ظهور، خودشان ايمان نياوردند و حتّى بعضى از آنان به بستگان خود كه اسلام آورده بودند، توصيه مى كردند كه مسلمان بمانند، ولى خودشان اسلام نمى آوردند. (298) در روايات آمده است: دانشمندى كه ديگران را به بهشت دعوت كند، ولى خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترين وسخت ترين حسرت ها را خواهد داشت. (299) حقّ تلاوت، عمل است. امام صادق عليه السلام فرمود: كونوا دعاة النّاس باعمالكم و لاتكونوا دعاةً بالسنتكم (300) با اعمال خودتان مردم را دعوت كنيد، نه تنها با گفتار. از حضرت على عليه السلام نقل شده است كه فرمود: سوگند كه من شما را به كارى دعوت نمى كنم، مگر آنكه خودم پيشگام باشم و از كارى نهى نمى كنم مگر آنكه خودم قبل از شما آن را ترك كرده باشم. (301) در نهج البلاغه آمده است: هر كس خود را امام ديگران قرار داد، ابتدا بايد به تعليم خود بپردازد. (302) امام كاظم عليه السلام فرموده اند: طوبى للعلماء بالفعل و ويل للعلماء بالقول (303) درود بر عالمانى كه به گفته خود عمل مى كنند و واى بر عالمانى كه فقط حرف مى زنند. عالم بى عمل در قالب تمثيل الف: در قرآن: عالم بى عمل، الاغى است كه بار كتاب حمل مى كند، ولى خود از آن بهره اى نمى برد. (304) ب: در روايات: رسول خدا صلى الله عليه وآله: عالم بى عمل، مثل چراغى است كه خودش مى سوزد، ولى نورش به مردم مى رسد. (305) رسول خدا صلى الله عليه وآله: عالم بى عمل، چون تيرانداز بدون كمان است. (306) عيسى عليه السلام: عالم بى عمل، مثل چراغى است بر پشت بام كه اتاق ها تاريك اند. (307) على عليه السلام: عالم بى عمل، چون درخت بى ثمر وگنجى است كه انفاق نشود. (308) امام صادق عليه السلام: موعظه ى عالم بى عمل، چون باران بر روى سنگ است كه در دلها نفوذ نمى كند. (309) ج: در كلام انديشمندان: عالم بى عمل: گرسنه اى است روى گنج خوابيده. تشنه اى است بر كنار آب و دريا. طبيبى است كه خود از درد مى نالد. بيمارى است كه دائماً نسخه درمان را مى خواند، ولى عمل نمى كند. منافقى است كه سخن و عملش يكى نيست. پيكرى است بى روح.پيام ها
1- آمران به معروف، بايد خود عامل به معروف باشند. تأمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسكم 2- اگر مقدّمات فراموشى را خود فراهم كرده باشيم، معذور نيستيم. عذر آن فراموشكارى پذيرفته است كه بى تقصير باشد. تنسون، تتلون 3- تلاوت كتاب آسمانى كافى نيست، تعقّل لازم است. تتلون الكتاب افلا تعقلون 4- خود فراموشى، نشانه ى بى خردى است. افلا تعقلون298-نهج البلاغه، كلام 49.
299-نمونه، ج 1، ص 214.
300-بحار، ج 2، ص 37.
301-نورالثقلين، ج 1، ص 57.
302-نهج البلاغه، خطبه 175.
303-نهج البلاغه، حكمت 73.
304-بحار، ج 78، ص 299.
305-جمعه، 5.
306-كنزالعمّال، ح 29109.
307-بحار، ج 10، ص 100.
308-بحار، ج 14، ص 309.
309-غررالحكم.