ترجمه تفسیر المیزان جلد 6

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 6

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جلد ششم‏
ادامه سوره مائده‏
سوره المائدة (5): آيات 55 تا 56
بيان آيات‏:

اثبات اينكه اين دو آيه شريفه در باره امام على (ع) نازل شده و متضمن تنصيص بر ولايت و خلافت آن حضرت مى‏باشد

مراد از" ولى" در آيه شريفه ناصر نيست بلكه ولايت به معناى محبت و دوستى است‏
اشكالات بعضى مفسرين معاند بر دلالت آيات شريفه:" إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ ..." بر ولايت امير المؤمنين (ع) و رد آن اشكالات‏
مواردى كه جمع بر مفرد اطلاق شده است‏
در صدر اسلام" زكات" در معناى لغوى (انفاق مال) به كار مى‏رفته، نه در خصوص زكات واجب‏
معانى و موارد استعمال كلمه" ولايت" و مشتقات آن‏
چهار دسته آيات شريفه در باره: ولايت تكوينى خدا، ولايت تشريعى خدا، ولايت رسول اللَّه (ص) و ولايت امام على (ع)
بحث روايتى :(رواياتى در باره صدقه دادن امام على (ع) انگشترى خود را در حال ركوع و نزول آيات گذشته در اين شان)
سوره المائدة (5): آيات 57 تا 66
علت نهى از محبت كفار
اگر ايمان به خدا قابل استهزاء باشد، عدم ايمان به خدا و پرستش طاغوت بدتر و رسواتر است‏
سرزنش علماء اهل كتاب به جهت گنهكارى اهل كتاب و سكوت آنان در مقابل آن معاصى‏
وجوهى كه در معناى سخن يهود كه گفتند: (يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ)، گفته شده است‏
معناى جمله: (بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ) و معانى" يد" در موارد اضافه به خداى سبحان‏
معناى اينكه فرموده:" آنچه بر تو نازل شده- قرآن- بر طغيان و كفر يهود مى‏افزايد"
مراد از:" ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ" در آيه:" وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ ..."
مؤثر بودن اعمال بشر در نظام كون و طبيعت‏
بحث روايتى :(رواياتى در ذيل آيات گذشته در باره وظيفه علماء، دست خدا، امت مقتصده و ...)
سوره المائدة (5): آيه 67
مراد از" ناس" در آيه شريفه، يهود نيست و موضوع ماموريت جديد امرى بسيار مهم و خطير مى‏باشد
خطرى كه رسول اللَّه (ص) از آن نگران بوده خطر جانى نبوده بلكه پيامبر (ص) از خطر اضمحلال دين بيمناك بوده است‏
اين احتمال كه آيه در اوايل بعثت نازل شده و مراد از:" ما انزل" مجموع دين باشد مردود است‏
اين چه تكليفى است كه لازمه ابلاغ نكردن آن (به تنهايى) عدم ابلاغ اصل دين و مجموع آن مى‏باشد؟
علت نگرانى رسول اللَّه (ص) از ابلاغ آنچه بدان مامور شده است‏
آن امر مهم و خطيرى كه پيامبر (ص) مامور به ابلاغ آن شده است" ولايت" و جانشينى امير المؤمنين (ع) است‏
نكاتى كه در آيه شريفه:" يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ" مى‏باشد
جمله" وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ" گر چه صورت تهديدى دارد ولى در حقيقت مبين اهميت موضوع است‏
معناى عصمت در جمله:" وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ"
مفهومى كه كلمه" ناس" متضمن آنست و مراد از" ناس" در:" وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ"
دو توضيح لازم در باره معناى جمله:" وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ" و جمله:" إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ"
بحث روايتى‏:

(رواياتى در ذيل آيه شريفه:" يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ..."، شان نزول آن و ابلاغ ولايت على (ع) در غدير خم)

روايتى در مورد نصب امير المؤمنين (ع) به ولايت و قصه حارث بن نعمان كه صاحب تفسير المنار نقل كرده و سپس بر آن اشكالاتى ايراد نموده‏
رد اشكالاتى كه صاحب المنار بر روايت فوق الذكر ايراد نموده است‏
نام جمعى از صحابه رسول اللَّه (ص) كه حديث غدير را نقل كرده‏اند
رواياتى ديگر از طرق عامه كه شان نزول آيه شريفه را داستانهايى مختلف نقل مى كنند
سوره المائدة (5): آيات 68 تا 86
نكته‏اى در باره اقامه دين كه جمله:" لَسْتُمْ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ" در آيه شريفه:" قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ ... متضمن آنست‏
اسم و لقب هيچ اثرى در سعادت آدمى ندارد و فقط ايمان به خدا و روز جزا و عمل صالح مايه سعادت است‏
چون يهود براى خود برترى مى‏پنداشتند كور و كر شدند (از ديدن حق و شنيدن پند عاجز گشتند)
بطلان و نامعقول بودن سخن نصارا كه گفته‏اند:" إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ"
چگونگى اعتقاد به تثليث در ميان عوام نصارا
احتجاج بر نفى الوهيت مسيح (ع) و نيز نفى الوهيت مادر مسيح (بنا بر يك احتمال در معناى آيه)
استدلال بر وجوب عبادت خداى سبحان و عبادت نكردن هر چه جز او
نكاتى كه در استدلال و احتجاج فوق در آيه شريفه وجود دارد
نكته اينكه در جمله:" ما لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً" و جملات مشابه آن" ضر" قبل از" نفع" آورده شده است‏
غلو اهل كتاب كه از آن نهى شده‏اند اين بوده كه انبياء و احبار و راهبان خود را تا مقام ربوبيت بالا مى‏برده‏اند
اعتقاد به پدرى و پسرى از اقوام بت پرستى به مسيحيت راه يافته است‏
علت اينكه نصارا نزديك ترين ملت‏ها به مسلمين از جهت دوستى معرفى شده‏اند
وجود علماء و پارسايان بسيار در ميان نصارا و استكبار نورزيدن آنها علت انس بيشتر آنان با مسلمين بوده است‏
بحث روايتى‏:

چند روايت در مورد اقوامى كه به شكل خوك و ميمون مسخ شدند

رواياتى در باره امر به معروف و نهى از منكر و تعليم احكام الهى‏
رواياتى در ذيل آيه:" ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ ..." و نزول آن در شان نصاراى حبشه و داستان نجاشى‏
گفتارى در معناى توحيد از نظر قرآن
قرآن كريم وحدت عدديه را از پروردگار جل و علا نفى مى‏كند
چون خداى تعالى مالك تمامى كمالات و اصيل در هر كمالى است، اتصاف او به وحدت و كثرت عدديه محال است‏
وحدت خداوند سبحان در توحيدى كه نصارا معتقدند وحدت عددى است كه قرآن منكر آنست‏
بحث روايتى :(شرح و تفسير سخنانى از امير المؤمنين (ع) در باره توحيد خداى سبحان، نفى وحدت عددى و نفى حد از ذات اقدس الهى و ...)
بحثى تاريخى :(در باره اعتقاد به وحدت عددى خداوند و رد آن در سخنان امام على (ع))
سوره المائدة (5): آيات 87 تا 89
معناى كلمه:" حل" و مشتقات آن‏
الزام و التزام به ترك آنچه خدا حلال كرده تعدى از حدود الهى و تجاوز به سلطنت تشريعى او است‏
وجوهى كه در باره مراد از اعتداء در جمله:" وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ" گفته شده است‏
سوگندهاى لغو سوگندهايى است كه عقد و التزام نداشته باشد
بيان كفاره حنث (شكستن) قسم‏
بحث روايتى‏:

رواياتى در باره نزول آيه شريفه:" لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ..." در شان جمعى از صحابه پيامبر (ص) كه امورى را بر خود ممنوع كرده بودند

چند روايت در باره سوگند لغو
سوره المائدة (5): آيات 90 تا 93
ده خصوصيت در اين آيات كه تشديد و تاكيد حرمت شراب را مى‏رسانند
معناى" مسير" و" انصاب" و" ازلام" و نقل يك قول كه مى‏گويد:" ازلام" نوعى تفال و استخاره است و آيه، دليل بر تحريم و بطلان تفال و استخاره مى‏باشد و رد اين قول‏
استخاره و تفال به اين صورت كه اگر خوب بود با طيب خاطر و اگر بد بود با توكل به خدا اقدام شود بلا مانع است‏
معناى رجس و شيطانى بودن شراب و ديگر اعمالى كه در آيه شريفه ذكر شده است‏
اشاره به اينكه شيطان بر فكر آدمى در بعضى موارد سلطه دارد و مراد از مجسم شدن شيطان، مجسم شدن براى فكر بشر است‏
چگونه شيطان با شراب و قمار بين آدميان دشمنى و كينه ايجاد كرده، آنان را از ذكر خدا و نماز وجوه مختلفى كه در بيان مراد آيه:" لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فِيما طَعِمُوا" گفته شده است‏
وجه بدون اشكال در معناى آيه شريفه‏
سبب اينكه" تقوا" در آيه شريفه سه بار تكرار شده است‏
وجوه متعددى كه در توجيه تكرار" تقوا" در آيه شريفه گفته شده است‏
بحث روايتى‏:

رواياتى متضمن داستانهايى كه منجر به تحريم شراب در اسلام شده است‏

با توجه به اينكه قبل از هجرت، خمر تحريم شده بوده و صحابه از آن مطلع بوده‏اند اين روايات داراى اشكال هستند
رواياتى ديگر در مورد تحريم خمر و ميسر و انصاب و ازلام‏
شراب در همه شرايع حرام بوده است‏
سوره المائدة (5): آيات 94 تا 99
بيان حرمت صيد در حال إحرام‏
كفاره صيد در حال إحرام‏
توضيح آيه شريفه:" جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ ..."
بحث روايتى :(رواياتى در ذيل آيات مربوط به كعبه و شكار در حال احرام و ...)
سوره المائدة (5): آيه 100
منشا قواعد دين، خبيث يا طيب بودن اشياء عالم است و ملاك بهتر و برتر بودن، طيب بودن است نه بسيار بودن‏
سوره المائدة (5): آيات 101 تا 102
جواب‏هايى كه در مورد ابهام و اشكال در آيه:" لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ ..." داده شده است‏
مراد از" اشياء" كه در آيه شريفه سؤال از آنها ممنوع شده، جزئيات مربوط به احكام دين است‏
بحث روايتى :(رواياتى در ذيل آيه:" لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ ..." و مذمت سؤال كردن بسيار و بيجا)
سوره المائدة (5): آيات 103 تا 104
معناى" بحيره"،" سائبه"،" وصيله" و" حامى"، چهار قسم حيواناتى كه در جاهليت احكام خاصى داشتند
خداى تعالى منزه است از تشريع احكامى خرافى كه مردم خرافى براى بعضى حيوانات جعل كرده‏اند
تقليد، به معناى رجوع جاهل به عالم، صحيح و عقلايى است ولى تقليد جاهل از جاهلى ديگر كه توسط عالمى، راه نيافته، غلط است‏
بحث روايتى :(رواياتى در باره چهار صنف حيواناتى كه در جاهليت احكام خاصى داشتند و اينكه واضع آن احكام كيست؟)
سوره المائدة (5): آيه 105
معناى" هدايت" و" ضلالت" و اشاره به اينكه همه راهها به خدا منتهى مى‏شود
مؤمنين مسئول گمراهى اهل ضلالت نيستند. از ضلالت آنها نهراسند و تحت تاثير قرار نگيرند
آيه شريفه:" عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ..." هيچ منافاتى با آيات مربوط به امر به معروف و نهى از منكر ندارد
طريق انسان به سوى خداوند همان نفس انسان است كه به منتهاى مسير مى‏رسد (وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‏)
اين طريق، طريقى است اضطرارى كه مؤمن و كافر در آن گام مى‏نهند (إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ ...)
التفات و توجه به اين مسير، تاثير بارزى در عمل انسان دارد و عمل صالح منبع استكمال نفس و سعادت آنست‏
اختلاف مردم در مقام" تذكر" و درك اين حقيقت كه در طريق و مسير" الى اللَّه" هستند
احتمالات ديگرى كه در معناى آيه شريفه:" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ..." مى‏رود.
بحث روايتى‏
بيان علت كلام معصوم (ع) كه در روايت آمده: معرفت و سير انفسى افضل از معرفت و سير آفاقى است‏
وجه اشتراك و وجه افتراق معرفت نفسى و معرفت آفاقى‏
علم حاصل از سير نفسى، علم حضورى است و علم حاصل از سير آفاقى، علم حصولى است و علم حضورى سودمندتر مى‏باشد
رواياتى در باره معرفت نفس، و خدا شناسى از راه خود شناسى‏
چند روايت در مورد راه صحيح كسب معرفت حقيقى به خداى تعالى (معرفت خدا به خدا)
رواياتى در ذيل آيه شريفه:" عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ..." و بيان اينكه مفاد آن با ادله امر به معروف سازگار است‏
بحث علمى :(شامل چند اشاره تاريخى و چند بحث علمى مربوط به نفس در چند فصل)
1- توجيه عاميانه" نفس" در زمانهاى گذشته و بيان اينكه انسان با كمى دقت، به عدم سنخيت بين نفس و بدن مادى حكم مى‏كند
2- برخى حوادث و حالات، آدمى را از خارج نفس بريده، او را متوجه نفس خود كرده آثار نفسانى را آشكار مى‏رساند
3- با ترك لذائذ جسمانى و تن به رياضت دادن، بطور موقت يا مستمر، قدرت شگرف نفس بارز مى‏شود
4- اشتغال به معرفت نفس و تحصيل آثار عجيب آن از قديم ترين اعصار جزء كارهاى ارزشمند بوده است‏
5- تعاليم و دستورات اديان و مسلك‏هاى مختلف براى تزكيه و تهذيب نفس با رياضت كشيدن و زهد ورزيدن‏
6- پاسخ به يك شبهه و بيان رابطه بين اعمال و عبادات و رياضت‏ها و مجاهدات با نفس انسانى‏
7- پاسخ به اين توهم كه دين همان عرفان است و بيان اينكه معرفت نفس، طريق است نه هدف مستقل‏
اقسام و اصناف كسانى كه به معرفت نفس پرداخته‏اند
سوره المائدة (5): آيات 106 تا 109
بيان آيات :توضيح آيات شريفه راجع به گواه گرفتن هنگام وصيت و حكم شهود غير مسلمان بر وصيت‏
وجه صحيح در معناى جمله:" مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيانِ" در آيه شريفه‏
مراد از" لا عِلْمَ لَنا" كه در جواب پيامبران (ع) به خدا آمده است نفى مطلق علم نيست‏
حقيقت علم جز در نزد خداى سبحان يافت نمى‏شود و ما كه مخلوقيم و محدود، به حقيقت علم راه نداريم‏
چند شاهد براى اينكه براى غير خداى سبحان علم اثبات شده، و مراد از" لا عِلْمَ لَنا" نفى مطلق علم نيست‏
گفتارى در معناى شهادت
اعتبار شهادت در ميان ملل مختلف و در اسلام‏
گفتارى پيرامون معناى عدالت
اعتبار عدالت در شاهد، حكمى است فطرى و ارتكازى همگان‏
مفهوم عدالت در اصطلاح فقه و لسان ائمه اهل بيت (ع) و فرق آن با عدالت به مفهوم اخلاقى آن‏
گفتارى پيرامون يمين (سوگند)
اعتماد به سوگند مدعى، به خدا، در شرع اسلام، ناشى از اعتماد به ايمان افراد در مجتمع اسلامى است‏
در جوامع مادى امروز، نه تنها سوگند، بلكه هيچ قانون و ضابطه ديگرى كوچكترين اثرى ندارد
با اعراض مردم از دين، احكام دينى منفسخ نمى‏شوند
پاسخ به اين توهم كه سوگند به غير اسم خدا و نيز خدا را به حق پيامبر (ص) و اوليايش قسم دادن شرك است‏
بحث روايتى‏:

(رواياتى در ذيل آيات مربوط به شهادت كافر و شان نزول آنها)

معناى اين روايت كه قرآن تماميش تقريع و باطنش تقريب است‏
توضيح اين روايت كه مراد از" لا عِلْمَ لَنا" اينست كه ما علمى به ما سواى تو نداريم‏
سوره المائدة (5): آيات 110 تا 111
بيان و توضيح آيات مربوط به معجزات عيسى (ع)
بحث روايتى :(چند روايت در باره معجزات حضرت مسيح (ع))
سوره المائدة (5): آيات 112 تا 115
رد سخن بعضى كه گفته‏اند مائده نازل نشد، و بيان عدم انطباق داستان مائده قرآن با داستان نان و ماهى در انجيل يوحنا
ذكر انواع معجزات انبياء (ع) و خصوصيت معجزه مائده، و بيان وجه تهديد شديد حواريون در:" فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ ..."
وجوه مختلفى كه در توجيه سخن حواريون كه گفتند:" هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ" ذكر شده است‏
اشكالاتى كه بر يكى از آن توجيهات كه گفته مراد از" يستطيع"" يطيع" است وارد مى‏باشد
دلائل و معاذيرى كه حواريون براى در خواست نزول مائده ذكر كرده‏اند
نكات و دقائقى كه در دعاى عيسى (ع) براى نزول مائده وجود دارد و حكايت مى‏كند از ادب عبوديت او در برابر خداوند سبحان‏
از وعده صريح خداوند به انزال مائده (إِنِّي مُنَزِّلُها عَلَيْكُمْ) استفاده مى‏شود كه مائده نازل شده است‏
بحث روايتى :(رواياتى راجع به مائده سماوى و بررسى روايات دال بر مسخ خائنين در قضيه مائده)
سوره المائدة (5): آيات 116 تا 120
مورد استعمال عبارت" مِنْ دُونِ اللَّهِ" در قرآن، و بيان اينكه خدا قابل انكار نيست هر چند در تشخيص اسماء و صفات او اشتباه شود و به ظاهر انكار گردد.
اعتقاد به الوهيت مريم، مادر عيسى (ع) در ميان مسيحيان و نقل گفتار صاحب تفسير" المنار" در اين باره‏
نكاتى كه در جواب عيسى (ع) به خداى تعالى در مقام تبرئه خود از شرك وزيدن نصارا نهفته است، و حاكى از نهايت ادب بندگى او مى‏باشد.
فقط علم خداى سبحان معتبر است و علم و جهل جز او را بها و اعتبارى نيست‏
حقيقت شهادت را فقط خدا دارا است و اوست كه بر هر چيز شهادت عامه و مطلقه دارد" وَ أَنْتَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ"
نكاتى چند در عبارت:" إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُكَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ"
صدق صادقين (در قول و در عمل) در آخرت بر ايشان سودمند خواهد بود
فرق رضايت از عمل با رضايت از عامل و اشاره به معناى رضايت پروردگار از بنده و آثار اين رضايت‏
(رواياتى در ذيل آيات شريفه:" أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ ...")
توضيح اينكه در حديث آمده: خداوند با يك حرف از خلق خود محجوب شده و شرحى در مورد اينكه اسم اعظم خداوند از نوع الفاظ نيست‏
گفتارى پيرامون معناى ادب :معناى ادب و بيان اختلاف مفهوم آن با اختلاف مقاصد در جوامع مختلف‏
اخلاق وصف روح، و ادب وصف عمل است و ادب، ناشى از اخلاق مى‏باشد و ادب الهى انبياء هيات زيباى اعمال دينى ايشان است‏
اسلام سر تا پاى زندگى را داراى ادب نموده است و آن عبارت است از انجام دادن اعمال بر هيات توحيد
اثر عمل در پرورش خود و ديگران، و بيان اينكه مربى بايد بدانچه به ديگران مى‏آموزد ايمان داشته، عملش مطابق علمش باشد
مراد از هدايت انبياء (ع) توحيد ايشان است و امر به اقتداء به هدايت آنان (فبهديهم اقتده) امر به پيروى آنان است در عمل‏
تاديب الهى انبياء (ع) از طريق وحى تسديدى و تاديبى است كه جداى از وحى نبوت و تشريع بوده است‏
ادب الهى انبياء (ع) هم شامل ادب نسبت به خداوند مى‏شود و هم شامل ادب نسبت به مردم (ادب فردى و ادب اجتماعى)
عدم تكلف و استفاده از طيبات و رزق حلال از آداب انبياء (ع) بوده است‏
ادب آدم و حوا در دعاى خود:" رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا ..." پس از آنكه نهى ارشادى از خوردن درخت را مخالفت كردند
ادب نوح (ع) در گفتگويش با خداى تعالى در داستان دعوت فرزندش‏
ادب ابراهيم (ع) در احتجاج با قوم خود و در دعا و درخواست‏هايش از خداوند
ادب اسماعيل (ع) نسبت به خداوند تعالى‏
ادب يعقوب (ع) در كلامش كه گفت:" إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ ..."
ادب در دعاى يوسف صديق (ع) به هنگامى كه همسر عزيز مصر او را تهديد كرد و در كلام او پس از ديدار پدر
ادب موسى (ع) در دعاهايش و بيان اينكه اعتراف آن جناب (رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي) اعتراف به گناه نيست‏
فرق بين دعا و نفرين و بيان آدابى كه موسى (ع) در نفرين خود به فرعون و فرعونيان رعايت نموده است‏
ادب در دعا و ثناى حضرت شعيب، داوود و سليمان (ع)
ادب در دعاى يونس (ع) در شكم ماهى‏
دعاى ايوب و زكريا (ع)
وجوه لطيفى از ادب عبوديت عيسى (ع) در مقام دعا براى نزول مائده و در مقام تبرئه خود از شرك ورزيدن نصارا
دعائى كه ادب بندگى پيامبر اسلام (ص) و مؤمنين به آن حضرت را نشان مى‏دهد
يكى از آداب انبياء (ع) ادبى بود كه در گفتگوى با قوم خود از طرف پروردگار خود آن را رعايت مى‏كردند
مقايسه طرز گفتار و رفتار طواغيت همچون فرعون و نمرود، با رفتار و گفتار انبياء (ع)
ادب ديگر انبياء (ع)، ادبى است كه در معاشرت و گفتگو با مردم و در برابر مكذبين و معاندين مراعات مى‏نمودند
خود را از مردم شمردن و متناسب با ميزان عقل مردم سخن گفتن، از آداب انبياء (ع) است‏
در باطل و در حقى كه آميخته با باطل است ادب نيست و انبياء در دعوت به حق صراحت داشته‏اند هر چند با ادبهاى دروغين سازگار نباشد
نفى امتيازهاى مادى و طبقاتى و بزرگداشت اهل علم و تقوا، از جمله آداب انبياء (ع) است‏
بحث روايتى ديگر
(شامل يكصد و هشتاد و سه روايت راجع به اوصاف، احوال و سنن پيامبر گرامى اسلام (ص))
شرح و تفسير كلمات و جملات روايت مشهورى كه در باره اوصاف جسمى و احوال روحى پيامبر اكرم (ص) نقل شده است‏
رواياتى چند در باره پاره‏اى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت
از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت‏
آداب آن جناب در سفر
رواياتى در باره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن‏
آداب آن حضرت در خوردنيها و آشاميدنى‏ها
آداب آن جناب در وضو ساختن و غسل نمودن‏
از جمله آداب حضرتش در نماز و ملحقات آن‏
روزه گرفتن آن حضرت‏
جمله‏اى از آداب آن جناب در قرائت قرآن و دعا
گفتارى پيرامون بندگى و بنده‏دارى
اعتبار عبوديت براى خداى سبحان‏
سلطنت حقيقى و مالكيت واقعى پروردگار منشا وجوب انقياد موجودات در برابر اراده او است‏
برده گيرى و اسباب آن‏
سير تاريخى برده گيرى‏
لغو دو سبب از اسباب بردگى (سلطه و قلدرى- ولايت پدر و شوهر) در اسلام‏
برده گيرى اسراى جنگى در جنگ مسلمين با كفار، در اسلام پذيرفته شده است‏
راه برده گيرى در اسلام‏
رفتار و سيره اسلام در باره غلامان و كنيزان و عنايت به آزاد گشتن بردگان‏
7- خلاصه مباحث فصول گذشته
سير برده گيرى در تاريخ‏
انديشه الغاى بردگى تا چه اندازه صحيح بوده است‏
لازمه زندگى اجتماعى، محدوديت آزادى‏هاى فردى است‏
ميزان محدوديت آزادى در اجتماع؟ و بيان صحت نظر و روش اسلام در باره برده گيرى و انطباق آن با عقل و فطرت‏
سر انجام داستان الغاء بردگى، ادامه برده گيرى در اشكال مختلف و با شدت بيشتر، در قرن بيستم و توسط مدعيان آزادى و حقوق بشر بوده است!
بررسى اين سخن كه منشا انديشه الغاء بردگى، تساوى حقوق افراد بشر بوده است‏
چرا اسلام براى بردگان تملك و دارا شدن مال را تشريع نكرده و چرا بردگى را موقت، و محدود به اسلام ننموده است؟
گفتارى چند در پيرامون عفو و مجازات
لزوم وجود سنخيت بين عمل و كيفر و پاداش‏
كيفر دادن در مقابل جرائم نشان دهنده يك نوع بردگى است‏
عفو و بخشش، حد مشروعيت آن و اسبابى كه براى مغفرت در قرآن آمده است: (توبه و شفاعت)
مراتب عفو كه مترتب است بر مراتب گناه‏
انواع امر و نهى: جزائى- اخلاقى‏
ميزان حسن و قبح عمل براى افراد و طبقات مختلف به ميزان تعقل و افق انديشه آنان بستگى دارد
نوعى ديگر از احكام و قوانين، مخصوص افق حب و بغض مى‏باشد كه مربوط به انبياء و اولياء (ع) است‏
غفلت بعضى مفسرين از قرائن لفظى و مقامى متصل و منفصل، و اكتفاء به فهم عاميانه آنان را به تاويل و حتى جسارت به ساحت مقدس خداوند و انبياء (ع) مبتلا ساخته است‏
خرافات و مجعولات اهل كتاب بخصوص يهود، از طريق عالم نمايان مسلمان در بين مسلمين نشر يافته است‏
اقسام گناه و اقسام عفو
آيا بدون گناه مؤاخذه و مغفرت معقول است؟
اعتبار عقل در ثواب و عقاب، و حكم افراد غير عاقل و مستضعفين از نظر ثواب و عقاب در دنيا و آخرت‏
سه گونه عفو و مغفرت خداوند و اشاره به اينكه صفت عفو و مغفرت در خداوند مثل صفت رحمت و هدايت او به امور تكوينى و تشريعى تعلق مى‏گيرد
در بيان قرآن، رابطه ميان عمل و جزا رابطه حقيقى است نه آن گونه كه اهل اجتماع قائلند اعتبارى و قرار دادى‏
ثواب و عقاب در حقيقت بر حالاتى كه دل‏ها از راه عمل كسب مى‏كنند مترتب مى‏شود

/ 539