ترجمه تفسیر المیزان جلد 6
لطفا منتظر باشید ...
روشنتر ديده مىشود، چه در آنجاست كه اختلاف و نوسان وسيع و عجيبى كه افراد بشر در درك و تعقل و كيفيت تفسير و بيان مساله وجود خداى تعالى دارند بخوبى بچشم مىخورد، با اينكه همهشان در اصل وجود خدا متفقند، چون داراى فطرت انسانىاند، و اين مساله هم از الهامات مرموز و اشارات دقيق فطرت سرچشمه مىگيرد، و لذا مىبينيم كه وجود اين فطرت از يك طرف، و برنخوردن به دين صحيح از طرف ديگر عدهاى از افراد انسان را بر آن داشته كه براى اسكات و قانع ساختن فطرت خود بتهايى از چوب و سنگ و حتى از كشك و يا گلى كه با بول گوسفند درست كرده، آنها را شريك خدا بدانند و بپرستند، همانطورى كه خدا را مىپرستند، و از آنها حاجت بخواهند همانطورى كه از خدا مىخواهند، و در برابر آنها به خاك بيفتند همانطورى كه در برابر خدا مىافتند، حتى به اين هم اكتفاء نكرده كار را به جايى برسانند كه در همان عالم خيال بتها را با خدا در انداخته و سرانجام بتها را بر خدا غلبه داده و در نتيجه براى هميشه روى به بتخانه نهاده و خدا را فراموش كنند، و بتها را بر خود و حوايج خود امارت و سرورى داده و خدا را معزول و از كار خدايى منفصل كنند، در حقيقت منتها درجهاى كه اين عده توانستهاند در باره هستى خداوند فكر كنند اين است كه براى او وجودى قائل شوند نظير وجودى كه براى آلهه خود قائلند، آلههاى كه خود بدست خود يا بدست امثال خود آن را ساخته و پرداختهاند، و لذا مىبينيم كه خدا را مانند يك يك بتها به وحدت عدديهاى كه در واحد است و از آن اعداد تركيب مىشود توصيف كردهاند.قرآن هم در آيه زير همين توصيف غلط آنها را حكايت كرده و مىفرمايد:" وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ. أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ" «1» چه از اين طرز گفتارشان معلوم مىشود كه دعوت قرآن را به توحيد، دعوت به وحدت عددى تلقى كردهاند، همان وحدتى كه در مقابل كثرت است، و گمان كردهاند اگر قرآن مىفرمايد:" وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ" «2» و يا مىفرمايد:" هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ" «3» و يا آيات ديگرى كه دعوتشان به اين است كه خدايان برون از حدتان را