ترجمه تفسیر المیزان جلد 6

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 6

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مؤلف: اين روايت را عياشى از معاوية بن عمار بطور مرسل نقل نمود «1»، و نيز اين معنا را كلينى در كافى «2» و شيخ در تهذيب هر كدام به سندى كه به حلبى دارند از امام صادق (ع) نقل نموده‏اند «3»، عياشى از سماعه «4» و همچنين قمى در تفسير خود بطور مرسل نقل كرده‏اند «5» و از مقاتل ابن حيان بطريقى كه خواهد آمد نقل شده است.

و در در المنثور است كه ابن ابى حاتم از مقاتل ابن حيان نقل كرده كه گفت: اين آيه در عمره حديبيه نازل شده، و اتفاقا آن سال بقدرى شكارهاى صحرايى و هوايى زياد بود كه هيچ سابقه نداشت، بطورى كه دوش‏بدوش راحله (مركب) ها آمد و شد مى‏كردند. رسول اللَّه (ص) مسلمين را نهى فرمود از اينكه در حال احرام از آنها شكار كنند، و اين نهى از براى اين بود كه معلوم شود كيست كه در چنين حالى كه شكارهاى ناياب اينطور در بين دست و پاى مركب‏ها آمد و شد دارند از خدا مى‏ترسد و از اين نعمت وافر چشم مى‏پوشد «6».

مؤلف: اين دو روايت با بيان سابق ما كه گفتيم صيد اعم است از اينكه در دست‏رس باشد و مثال زديم به جوجه و تخم مرغ و بچه شكار يا در دسترس نباشد و مثال زديم به شكارهاى بزرگ منافات ندارند، براى اينكه در كافى با ذكر سند تا احمد بن محمد و از او بطور رفع نقل مى‏كند كه امام (ع) در ذيل آيه" تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِماحُكُمْ" فرمود: مراد از دسترس بودن" تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ" همان تخم و جوجه است، و مراد از رسيدن نيزه‏ها" و رماحكم" همان شكارهاى بزرگى است كه با دست صيد نمى‏شوند «7».

و در تفسير عياشى به اسناد خود از حريز از امام ابى عبد اللَّه (ص) نقل كرده كه فرمود: اگر مرد محرم كبوترى را بكشد كفاره‏اش گوسفندى است، و اگر جوجه آن را بكشد كفاره‏اش شترى است، و اگر تخم مرغى را با پا لگد كرده و بشكند بر اوست يك درهم، كه آن را و آن گوسفند و شتر را در مكه و يا منا تصدق دهد، و اين همان قول خداست كه فرمود:

(1) تفسير عياشى ج 1 ص 343 ح 193.

(2) كافى ج 4 ص 396 ح 2.

(3) تهذيب الاحكام ج 5 ص 300 ح 20.

(4) تفسير عياشى ج 1 ص 342 ح 192.

(5) تفسير قمى ج 1 ص 182.

(6) در المنثور ج 2 ص 327.

(7) كافى ج 4 ص 397 ح 4.

/ 539