ترجمه تفسیر المیزان جلد 6
لطفا منتظر باشید ...
خداى تعالى اين آيه را فرو فرستاد و فرمود: من هيچيك اينها را حرام نكردهام، صاحب برهان مىگويد سپس ابن بابويه گفت: اين نيز روايت شده كه بحيره ناقهاى بوده كه پنج شكم بزايد، اگر پنجمش نر مىبود آن را مىكشتند، و زن و مرد از گوشت آن مىخوردند، و اما اگر پنجمى ماده مىبود گوشش را شكاف فراخى داده و گوشت و شيرش را بر زنان حرام مىدانستند، مگر اينكه خود بخود بميرد و مردار شود، كه در آن صورت گوشتش را براى زنان هم تجويز مىكردهاند، و سائبه شترى بوده كه صاحبش عمدا آن را حرام مىكرده به اين معنا كه نذر مىكرده اگر خداوند بهبوديش داد و يا به سلامت به منزلش رسيد شترش را سائبه كند، و وصيله از جنس گوسفندان بوده، اگر گوسفندى هفت شكم و در شكم هفتم نر مىزاييد آن را مىكشتند، و زن و مرد از گوشتش استفاده مىكردند، و اما اگر شكم هفتمش ماده مىبود آن را در بين گوسفندان رها مىكردند. و اگر دوقلو، يكى نر و يكى ماده مىزاييد مىگفتند: با برادرش وصل كرد، از اين جهت آن را نمىكشتند و گوشتش را بر زنان حرام مىدانستند، مگر اينكه بميرد كه در آن صورت بر مرد و زن حلالش مىدانستند.و حام شتر نرى بوده كه آن را بر شتران ماده مىجهانيدند، چنين شترى اگر آن قدر عمر مىكرد كه بر فرزند زاده خود هم مىجهيد مىگفتند پشتش محترم شد، ديگر بر آن سوار نبايد شد. و نيز مرحوم صدوق فرمود: گاهى اين معنا هم در روايات بچشم مىخورد كه حام عبارت از شترى بوده كه ده شكم نتاج دهد در آن صورت مىگفتند:" قد حمى ظهره" يعنى پشتش محترم شد، و بر آن سوار نبايد شد، و از آب و علفش دريغ نبايد داشت «1».مؤلف: روايات ديگرى از طريق شيعه و سنى در معانى اين چهار اسم يعنى بحيره و سائبه و وصيله و حام هست كه بعضى از آنها در بيانى كه قبل از اين بحث روايتى گذشت با كلام صاحب مجمع البيان و از او نقل و ايراد گرديد.و آنچه از معانى اين چهار اسم يقينى و مسلم است- و بطورى كه ديديد اختلافى در آن نيست- اين است كه اين چهار صنف از انعام در جاهليت يك نوع آزادى بر ايشان بوده، و احكامى مناسب اين آزادى بر ايشان جعل مىكردهاند، مانند حرمت سوار شدن بر پشت آنها، حرمت گوشت و شيرشان، آزاد گذاردنشان در آب و علف، و امثال اينها، و نيز مسلم است كه وصيله از جنس گوسفند بوده، و ما بقى از جنس شتر.در مجمع البيان است كه ابن عباس از رسول اللَّه (ص) روايت كرده كه