ترجمه تفسیر المیزان جلد 6
لطفا منتظر باشید ...
برادران او را شناختند او را بوسيله خود او شناختند، نه بوسيله چيزى غير او، و هستى او را از ناحيه خود او اثبات كردند، نه از ناحيه نفس خود، و توهمهاى قلبى خود، (تا آخر حديث) «1».مؤلف: ما در ذيل كلام امام امير المؤمنين (ع) در روايت دوم اين باب كه فرمود: معرفت به نفس سودمندتر از معرفت آفاقى است، اين معنا را توضيح داديم كه انسان وقتى به سير در باره نفس خود بپردازد و اغيار را از دل بيرون راند و با دل خلوت كند از هر چيزى منقطع و به خداوند متعال مىپيوندد، و اين خود باعث معرفت پروردگارش مىشود، البته معرفتى كه در حصولش چيزى واسطه نشده است، و علمى كه هيچ سبب در آن مداخله نداشته است، چون انقطاع بتنهايى تمامى حجابهايى را كه در بين است كنار مىزند، اينجاست كه آدمى با مشاهده ساحت عظمت و كبرياى حق، خود را از ياد مىبرد، و بنا بر اين بايد اين معرفت را معرفت خدا به خدا نام نهاد.و نيز گفتيم اينجاست كه در سويداى نفس به اين مطلب تصديق و اذعان پيدا مىشود كه انسان فقير و محتاج به خداى سبحان و مملوك اوست به ملكى كه در قبال آن هيچ استقلالى از خود ندارد، اين توضيحى بود كه ما در ذيل آن روايت گذرانديم. در اينجا هم مراد امام صادق (ع) از اينكه فرمود: و از راه علم به او خودت را هم كه معلول اويى مىشناسى، آرى تو خودت را از ناحيه خودت نمىتوانى بشناسى، و نيز مىدانى و باور خواهى كرد كه آنچه در نفس تو است آن نيز ملك خدا و قائم به اوست، وجود و بقايش از اوست، همان معناست.در اين مقوله روايت ديگرى است كه مسعودى در اثبات الوصيه از امير المؤمنين (ع) نقل كرده: كه آن جناب در يكى از خطبههاى غرايش در خطاب به پروردگار خود عرض كرد: پروردگارا تو از هر نقصى منزهى، هر چيزى را از خودت و آثار خودت پر كردهاى، و از هر چيزى جدايى پس هيچ چيزى تو را فاقد نيست، و تويى فعال ما يشاء، بزرگى تو اى كسى كه هر موجود قابل دركى آفريده تو است، و هر محدودى از آثار صنع تو است ... منزهى تو بار خدايا! كدام چشم است كه در برابر بهاى نور تو بتواند مقاومت كند؟ و ديدش تا اوج نور ضياى قدرت تو كارگر شود؟! كدام فهم است كه آنچه را در آنجا است بفهمد، مگر چشمهايى كه تو پردهها را از برابر آنها كنار زده و حجابهاى ظلمانى را از برابرش پاره كرده باشى پس صعود كرد ارواح آنان بر پيرامون بالهاى ارواح، و از همين جهت در اركان تو، به مناجات با تو